Wednesday, July 29, 2009



زندگینامه جلالتمآب حامد کرزی رئیس دولت افغانستان

حامد كرزى فرزند عبد الاحد كرزى نواسۀ خير محمد خان به تاريخ ۹ قوس ۱۳۳۶ هجرى شمسى مطابق ۲۴ دسامبر ۱۹۵۷ ميلادى در قريۀ كرز در نزديكى شهر قندهار متولد گرديد.
جد بزرگوار حامد كرزى در دوران جنگ استقلال افغانستان و مبارزات بعد از آن سهم فراوان گرفته و مدتى به حيث معين مجلس اعيان افغانستان مصدر خدمت شده است.
عبدالاحد كرزى پدر حامد كرزى، از روساى قوم پوپلزايى و از جملۀ رهبران سياسى كشور بوده كه در دهه شصت ميلادى به حيث معين شوراى افغانستان مصروف خدمت بود.
وقتى عبدالاحد كرزى عضو پارلمان گرديد با فاميل به كابل نقل مكان كرد. حامد كرزى در آن وقت در مكتب ابتدايى محمود هوتكى، سيد جمال الدين افغانى و بعداً به ليسۀ عالى حبيبيه شامل شد. موصوف بعد از فراغت از ليسۀ حبيبيه در سال ۱۹۷۶ جهت ادامۀ تحصيل به هندوستان رفت و در پوهنتون سمله آن كشور در رشته روابط بين المللى و علوم سياسى تحصيل را آغاز كرد.
حامد كرزى در رشتۀ متذكره به اخذ درجۀ ماسترى نايل آمد و در سال ۱۳۶۲ هجرى شمسى مطابق ۱۹۸۳ ميلادى از هند به پاكستان رفت و در صفوف مجاهدين بخاطر نجات وطن از تجاوز شوروى شامل گرديد و به جهاد و به مبارزه آغاز نمود.
حامد كرزى در سال ۱۳۶۴ هجرى شمسى مطابق ۱۹۸۵ ميلادى براى يك دورۀ آموزشى در رشتۀ ژورناليزم عازم فرانسه گرديد و پس از تكميل كورس سه ماهه در شهر ليل فرانسه به پشاور عودت نمود و بحيث آمر ادارۀ اطلاعات و بعداً به صفت معاون دفتر سياسى تنظيم جبهۀ ملى نجات افغانستان به رهبرى پروفيسور صبغت الله مجددى ايفاى وظيفه نمود.
حامد كرزى با تشكيل حكومت موقت مجاهدين در سال ۱۹۸۹ مسئوليت رياست امور روابط خارجى دفتر رئيس حكومت موقت را در پشاور عهده دار شد.
حامد كرزى بعد از تاسيس حكومت مجاهدين در افغانستان در سال ۱۳۷۱ هجرى شمسى مطابق ۱۹۹۲ ميلادى به حيث معين سياسى وزارت امور خارجه افغانستان مقرر گرديد.
دو سال بعد، زمانى كه جنگ هاى داخلى ميان گروه هاى مجاهدين براى كسب قدرت در كابل شدت گرفت حامد كرزى مقام دولتى را ترك نمود و براى تدوير نمودن لويه جرگه فعاليت هاى خويش را آغاز كرد.
قابل ياد آورى است، وقتى كه حل منازعات در افغانستان به بن بست مى رسيد، حامد كرزى يگانه كليد حل منازعات را تدوير لويه جرگه مى دانست و به همين خاطر موصوف از سال ۱۹۸۶ الى تشكيل ادارۀ موقت پيوسته بر تدوير يافتن لويه جرگه هاى عنعنوى افغانستان تاكيد نموده و آن را براى نجات افغانستان حياتى پنداشته است.
در سال ۱۳۷۹ هجرى شمسى مطابق آگست سال ۲۰۰۰ ميلادى پدر حامد كرزى كه در شهر كويته – پاكستان اقامت داشت توسط گروه تروريستى طالبان و حاميان خارجى شان ترور گرديد.
محترم كرزى به ادامۀ مبارزات خويش در اوايل اكتوبر سال ۲۰۰۱ ميلادى با سه تن از هم فكرانش به ولايت ارزگان رفته و در بسيج مردم كوشيد و تا سرنگونى رژيم طالبان در ولايات مركزى افغانستان به مبارزه ادامه داد.
حامد كرزى بتاريخ ۵ دسامبر سال ۲۰۰۱ ميلادى، از طرف اشتراك كننده گان جلسۀ بن – آلمان به حيث رئيس ادارۀ موقت انتخاب شد و بتاريخ ۲۲ دسامبر همان سال با اعضاى كابينه حلف وفادارى را ياد كرد.
محترم حامد كرزى از طرف اعضاى لويه جرگه اضطرارى در ۱۳ جون ۲۰۰۲ به صفت رئيس دولت انتقالى اسلامى افغانستان انتخاب شد.
محترم كرزى در سال ۲۰۰۲ سند دكتوراى افتخارى از پوهنتون سمله بدست آورد و در سال ۲۰۰۳ جايزۀ آزادى و در اپريل ۲۰۰۴ جايزۀ موفقترين رئيس جمهور دنيا، در جولاى سال ۲۰۰۴ جايزۀ آزادى فلادلفيا و و در ماه نوامبر ۲۰۰۶ مطابق به عقرب ۱۳۸۵ جايزۀ صلح، توسعه و خلع سلاح اندراگاندى را بدست آورد.
محترم كرزى داراى شش برادر و يك خواهر مى باشد.
محترم كرزى در اواسط سال ۱۹۸۸ با متحرمه دوكتور زينت قريشى ازدواج نموده است.
محترم كرزى به ورزش هاى اسپ سوارى و پياده گردى علاقه فراوان داشته، شخص خداپرست و متدين مى باشد.
محترم كرزى به لسان هاى پشتو، درى، انگليسى و اردو به خوبى صحبت مى نمايد، مطالعۀ كتاب وتماشاى برنامه هاى خبرى و علمى تلويزيون را دوست دارد.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم آذر 1385ساعت 12:56 توسط
GetBC(8);
یک نظر

خلاصه رویداد های افغانستان بعد از سقوط طالبان
۱۶/۱۱/۲۰۰۱ اولین دسته از سربازان بریتانیایی در میدان هوائی بگرام پیاده شدند.
۲۵/۱۱/۲۰۰۱ اسیران طالبان و القاعده در داخل قلعه جنگی مزار شریف شوریدند و صدها نگهبان و اسیر کشته شدند.
۲/۱۲/۲۰۰۱ یک دسته از سربازان فرانسوی به میدان هوائی مزار شریف پیاده شدند.
۵/۱۲/۲۰۰۱ حامد کرزی به حیث رئیس ادراه موقت افغانستان تعین گردید.
۶/۱۲/۲۰۰۱
جلسه بن به پایان رسید.
۷/۱۲/۲۰۰۱ نیرویهای مخالف طالبان کنترل ولایت قندهار را بدست گرفتند.
۱۱/۱۲/۲۰۰۱ موسفیدان قندهار، حامد کرزی را به زیارت شیر سرخ برده دستار بر سرش گذاشتند.
۱۲/۱۲/۲۰۰۱
جرج بوش رئیس جمهور امریکا فرمانی را امضا کرد که به اساس آن امریکا به زنان و کودکان افغانستان کمک می‌کند.
۱۴/۱۲/۲۰۰۱ حامد کرزی رئیس اداره موقت افغانستان برای اتحاف دعا به روح پاک احمد شاه مسعود به پنجشیر رفت.
۱۶/۱۲/۲۰۰۱ امریکا اعلان کرد که برای دستگیری ملا محمد عمر رهبر طالبان ده ملیون دالر جایزه تعین کرده‌است.
۱۶/۱۲/۲۰۰۱
دونالد رامزفلد وزیر دفاع امریکا برای مذاکره وارد افغانستان شد.
۲۱/۱۲/۲۰۰۱ اولین دسته از نیروهای حافظ صلح بین المللی به کابل رسیدند.
۲۲ دسمبر ۲۰۰۱-۷ دسمبر ۲۰۰۴ دوران ریاست حامد کرزی بر
حکومت انتقالی افغانستان
۲۲/۱۲/۲۰۰۱ حامد کرزی و اعضای کابینه اش طی مراسمی در کابل حلف وفاداری یاد کردند و به صفت اعضای حکومت قانونی افغانستان شناخته شدند.
۲۲/۱۲/۲۰۰۱ ایالات محتده امریکا اداره موقت افغانستان را به رسمیت شناخت.
۲۳/۱۲/۲۰۰۱ اولین کابینه موقت در کابل تشکیل جلسه داد.
۱/۱/۲۰۰۲ توافقی مبنی بر جابجا شدن قوای چندین ملیتی بین اداره موقت افغانستان و قوماندان بریتانوی این قوا در کابل به امضا رسید.
۴/۲/۲۰۰۲ اولین سرباز امریکائی در نزدیک شهر گردیز به قتل رسید.
۵/۱/۲۰۰۲ موافقتنامه استقرار نیرویهای بین المللی حافظ صلح رسماً در کابل امضا شد.
۶/۲/۲۰۰۲ امریکا اعلان کرد که یک تعداد زندانیان طالبان و القاعده را به
زندان گوانتانامو در کوبا انتقال میدهد.
۷/۱/۲۰۰۲
تونی بلیر نخست وزیر برتانیا بطور غیر مترقبه از افغانستان دیدن کرد.
۱۱/۱/۲۰۰۲ اولین دسته از اسیران طالبان و اعضای
سازمان القاعده از میدان هوایی قندهار به زندان گوانتانامو در کوبا منتقل شدند.
۱۷/۱/۲۰۰۲
کولن پاول وزیر امور خارجه امریکا از کابل دیدن کرد.
۱۹/۱/۲۰۰۲ حامد کرزی رئیس اداره موقت افغانستان برای مذاکره با رهبران عربستان سعودی به آن کشور رفت.
۱۹/۱/۲۰۰۲ نه تبعه افغانی که سال گذشته طیاره شرکت آریانا را ربوده و به انگلستان آمده بودند در یک محکمه آنکشور مجرم شناخته شدند.
۲۱/۱/۲۰۰۲ کنفرانس دو روزه بخاطر بحث و جمع آوری کمک برای اعمار مجدد افغانستان در توکیو پایتخت جاپان گشایش یافت.
۲۲/۱/۲۰۰۲ حامد کرزی بعد از کنفرانس توکیو به چین رفت و با مقامات آنکشور ملاقات نمود.
۲۵/۱/۲۰۰۲
کوفی عنان سرمنشی سازمان ملل متحد عازم کابل گردید.
۲۵/۱/۲۰۰۲ کمیسون ۲۱ نفری برای تدارک لویه جرگه در کابل موظف گردید.
۲۶/۱/۲۰۰۲ حامد کرزی طی یک سفر رسمی به امریکا رفت و با جورج بوش رئیس جمهور آنکشور ملاقات نمود.
۲۹/۱/۲۰۰۲ نیروهای امنیتی در شهر کابل به خلع سلاح گروهای مسلح پرداختند.
۴/۲/۲۰۰۲
ایگور ایوانف وزیر دفاع روسیه برای مذاکره با رهبران افغانستان وارد کابل شد.
۱۴/۲/۲۰۰۲ داکتر عبدالرحمن وزیر هوانوردی اداره موقت افغانستان در داخل میدان هوایی کابل به قتل رسید.
۳/۳/۲۰۰۲ در اثر زلزله شدید اضافه از صدها نفر در ولایات شمالی و شمال غربی افغانستان جان خود را از دست دادند.
۶/۳/۲۰۰۲ سه سرباز دنمارکی و دو آلمانی مربوط نیروهای حافظ صلح در اثر انفجار یک ماین در کابل کشته شدند.
۱۱/۳/۲۰۰۲ حامد کرزی با همراهانش برای یک دیدار رسمی به روسیه رفت.
۱۹/۳/۲۰۰۲ امریکا ختم
عملیات اناکوندا را اعلان کرد.
۲۶/۳/۲۰۰۲ زلزله شدیدی صفحات شمال افغانستان را به شدت تکان داد و طی آن صدها نفر جان شانرا از دست دادند.
۲۹/۳/۲۰۰۲ بخاطر زلزله نهرین در سراسر افغانستان روز عزای ملی اعلان شد.
۳۱/۳/۲۰۰۲ کمیسون لویه جرگه اضطراری اعلان کرد که اولین جلسه لویه جرگه بتاریخ ۱۰ جون در کابل دایر می‌شود.
۲/۴/۲۰۰۲ پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان به کابل سفر کرده و با اعضای اداره موقت ملاقات نمود.
۲/۴/۲۰۰۲ دهها تن از هواداران حزب اسلامی گلبدین حکمتیار به اتهام دست داشتن در یک توطئه علیه اداره موقت در کابل دستگیر شدند.
۳/۴/۲۰۰۲ اواین دسته از سربازان کوماندوی بریتانیا به میدان هوایی بگرام پیاده شدند.
۸/۴/۲۰۰۲
جنرال محمد قسیم فهیم وزیر دفاع اداره موقت افغانستان از یک حادثه انفجار بمب در شهر جلال آباد جان به سلامت برد.
۱۰/۴/۲۰۰۲ کنفرانس دو روزه بین المللی برای باز سازی افغانستان در کابل گشایش یافت.
۱۸/۴/۲۰۰۲ محمد ظاهر پادشاه سابق افغانستان بعد از ۲۹ سال دوباره به کشور برگشت.
۲۲/۴/۲۰۰۲ مولوی محمد نبی محمدی رهبر تنضیم حرکت انقلاب اسلامی افغانستان به عمر ۸۲ سالگی در پاکستان وفات یافت.
۲۷/۴/۲۰۰۲ به اساس فرمان حامد کرزی لقب قهرمان ملی افغانستان به شهید احمد شاه مسعود داده شد و همچنان طی فرمانی دیگر جنرال محمد قسیم فهیم وزیر دفاع اداره موقت به رتبه مارشالی ارتقاع یافت.
۲/۵/۲۰۰۲ جاده میدان هوایی کابل بنام مسعود بزرگ مسمی شد.
۹/۵/۲۰۰۲
گرهارد شرودر صدراعظم آلمان عازم کابل شد.
۲۰/۵/۲۰۰۲ اداره موقت افغانستان فرمانی صادر کرد و از جوانان بین سنین ۲۲ تا ۳۰ سال خواست تا بصورت دوطلبانه به خدمت مقدس زیر بیرق بشتابند.
۳۰/۵/۲۰۰۲ قرارداد انتقال گاز ترکمنستان از طریق افغانستان به پاکستان در اسلام آباد به امضا رسید.
۱۱/۶/۲۰۰۲ لویه جرگه اضطراری در کابل افتتاح شد.
۱۳/۶/۲۰۰۲ حامد کرزی از طرف اعضای لویه جرگه اضطراری به حیث رئیس دولت افغانستان در دوره انتقالی انتخاب شد.
۱۹/۶/۲۰۰۲ لویه جرگه اضطراری یعد از نه روز به پایان رسید.
۲۷/۶/۲۰۰۲ حامد کرزی رئیس دولت انتقالی افغانستان با اخضر ابراهیمی نماینده خاص سر منشی موسسه ملل متحد تذکره و پاسپورت افغانی اهدا نمود.
۲۸/۶/۲۰۰۲ یک دیپوی بزرگ مواد و مهمات نظامی در منطقه سپین بولدک قندهار انفجار نمود.
۳۰/۶/۲۰۰۲ ترکها رسماً امنیت میدان هوایی کابل را از نیروهای برتانیائ تسلیم شدند.
۶/۷/۲۰۰۲ حاجی عبدالقدیر معاون رئیس دولت انتقالی افغانستان و وزیر فواید عامه در کابل به قتل رسید.
۲۸/۷/۲۰۰۲ کابینه دولت انتقالی افغانستان تصمیم گرفت تا افغانستان معاهده عدم استفاده از مینهای ضد پرسونل را امضا کند.
۱۳/۸/۲۰۰۲
سید محمد خاتمی رئیس جمهور ایران برای مذاکره عازم کابل شد.
۷/۱۰/۲۰۰۲ بانک نوتهای جدید افغانی به بازار عرضه شد.
۱۲/۱۰/۲۰۰۲ پولیس بلجیم یک مراکشی را به اتهام دست داشتن در قتل احمد شاه مسعود دستگیر کرد.
۱۸/۱۱/۲۰۰۲
محمد علی کلی قهرمان پیشین بوکس جهان از طرف سازمان ملل متحد برای یک سفر سه روزه وارد افغانستان شد.
۱۵/۱۲/۲۰۰۲ دولت انتقالی افغانستان فرمانی صادر کرد و در آن به رهبران سیاسی هشدار داد تا در امور نظامی مداخله نکنند.
۲۲/۱۲/۲۰۰۲ نماینده گان سیاسی شش کشور همسایه افغانستان توافقنامه عدم مداخله در امور داخلی افغانستان را در کابل امضا کردند.
۲۴/۲/۲۰۰۳ جمعه محمد محمدی وزیر معادن و صنایع افغانستان و همراهانش در اثر سقوط طیاره در نزدیکی شهر کراچی پاکستان کشته شد.
۲۰ مارچ-۱ می ۲۰۰۳ تهاجم امریکا و همپیمانانش به عراق
۴/۶/۲۰۰۳ حامد کرزی رئیس دولت انتقالی افغانستان برای مذاکره با زمامداران بریتانیه، کابل را به قصد آنکشور ترک کرد.
۶/۶/۲۰۰۳ حامد کرزی با
الیزلبت دوم، ملکه بریتانیا در لندن ملاقات نمود.
۲۱/۸/۲۰۰۳ سفر دو روزه خورشيد محمود قصوری وزير خارجه پاکستان به افغانستان
۲۶/۹/۲۰۰۳ رئيس جمهور آمريکا،
زلمی خليلزاد را به عنوان سفير اين کشور در افغانستان معرفی کرد.
۱۱/۱۰/۲۰۰۳ افغانستان از جوامع اسلامی درخواست کمک مالی کرد
۱۴/۱۰/۲۰۰۳ شورای امنيت با گسترش آيساف به خارج کابل موافقت کرد
۱۵/۱۰/۲۰۰۳ محمود حجتی وزير جهاد کشاورزی ايران که به کابل سفر کرده است می گويد که کشورش ميليونها دلار برای توسعه و مکانيزه کردن کشاورزی افغانستان کمک خواهد کرد.
۲۴/۱۰/۲۰۰۳ آغاز برنامه خلع سلاح در افغانستان
۲-۶ نومبر ۲۰۰۳ ديدار سفيران شورای امنيت از افغانستان
۳/۱۱/۲۰۰۳ انتشار پيش نويس قانون اساسی جديد افغانستان
۴/۱۱/۲۰۰۳ کنگره آمريکا از کمک مالی پيشنهادی رئيس جمهور آمريکا برای عراق و افغانستان حمايت کرد. حجم زيادی از اين کمک مالی 90 ميليارد دلاری صرف هزينه‌های نظامی خواهد شد.
۴/۱۲/۲۰۰۳ سفر دونالد رامسفلد، وزير دفاع آمريکا به افغانستان
۱۴/۱۲/۲۰۰۳
لویه جرگه قانون اساسی افغانستان با پيام پادشاه سابق آن کشور گشايش يافته و پیر سید احمد گيلانی به عنوان رييس موقت اين اجلاس تعيين شد.
۱۶/۱۲/۲۰۰۳ کنسرت سيما بينا برای کمک به کودکان افغانستان
۴/۱/۲۰۰۴ اعضای
لویه جرگه تصويب قانون اساسی افغانستان پس از حدود ۳ هفته بحث و تبادل نظر و چند روز تنش بر سر برخی از مواد پيش نويس قانون اساسی بالاخره قانون اساسی جديد افغانستان را تصويب کردند.
۵/۱/۲۰۰۴
اخضر ابراهیمی، فرستاده ويژه دبير کل سازمان ملل متحد برای افغانستان، با پايان يافتن ماموريتش در اين کشور افغانستان با مردم افغانستان خداحافظی کرد.
۱۳/۱/۲۰۰۴ برای نخستين بار در دوازده سال اخير، ترانه‌ای با صدای يک زن افغان از تلويزيون اين کشور پخش شده است. از زمان سقوط دولت دکتر نجيب الله زنان خواننده افغان اجازه نداشته‌اند در تلويزيون برنامه اجرا کنند.
۱۴/۱/۲۰۰۴ پخش آواز زن افغان موجب خشم
ديوان عالی افغانستان شد
۴/۲/۲۰۰۴ محمد عارف سروری رئيس امنيت افغانستان برکنار شده به مقام وزير مشاور دولت که يک سمت تشريفاتی است منصوب شد.
۱۱/۲/۲۰۰۴ افغانستان و تاجيکستان قرارداد ساخت پل ديگری را بر فراز آمو امضا کردند. اين پل که با کمک آمريکا ساخته می‌شود منطقه مرزی پنج پايان تاجيکستان و منطقه شيرخان بندر ولايت کندوز افغانستان را به هم وصل خواهد کرد.
۸/۳/۲۰۰۴ حامد کرزی، رئيس دولت انتقالی افغانستان، استعفای
محمد محقق وزير پلان (برنامه) اين کشو را قبول کرد.
۱۷/۳/۲۰۰۴ سفر
کالین پاول، وزير امور خارجه آمريکا به کابل
۲۱/۳/۲۰۰۴
میرویس صادق، وزير هوانوردی افغانستان و پسر اسماعیل خانوالی هراتهدف يک سوء قصد قرار گرفته و کشته شد. اسماعیل خان نيز از يک حمله جداگانه جان بدر برد.
۳۱/۳/۲۰۰۴ همايش بين المللی کمک اقتصادی به بازسازی افغانستان در برلين، پايتخت آلمان، برگزار شد.
۱۲/۴/۲۰۰۴ تشکيل
ولايت پنجشير در افغانستان
۲۰/۴/۲۰۰۴ نشست 'مجمع توسعه و بازسازی افغانستان' در کابل
۲۰/۴/۲۰۰۴ سفر
یوشکا فیشر وزیر خارجه آلمان به افغانستان
۲۱/۵/۲۰۰۴
اتو شیلی، وزیر کشور آلمان که در حال ديدار از افغانستان است، وارد شهر کندوز در شمال شرق افغانستان شده است و با روسای پلیس چهار ولایت شمال شرقی بغلان، کندوز، تخار و بدخشان دیدار و گفتگو کرد.
۱۴/۶/۲۰۰۴ کمک روسيه به افغانستان در گرو بدهيهای کابل به مسکو
۶/۷/۲۰۰۴ همراه با افتتاح دومين پل مرزی ميان تاجيکستان و افغانستان که درآن رئيس جمهور رحمانوف، نعمت الله شهرانی معاون حامد کرزی و
آقاخان رهبر اسماعيليه شرکت داشتند سنگ بنای دانشگاه آسيای ميانه در بدخشان نيز گذاشته شد.
۲/۸/۲۰۰۴ وام دويست و پنجاه ميليون دلاری بانک جهانی به افغانستان
۱۴/۹/۲۰۰۴ برکناری اسماعيل خان از سمت والی هرات
۳۰/۹/۲۰۰۴ پارلمان آلمان (بوندستاگ) روز پنجشنبه ماموریت نیروهای این کشور را در افغانستان را برای یک سال دیگر تمدید کرد.
۹/۱۰/۲۰۰۴ انتخابات رياست جمهوری افغانستان
۱۳/۱۰/۲۰۰۴ مخالفت آلمان با ادغام نيروهای ناتو و آمريکا در افغانستان
۲۰/۱۱/۲۰۰۴ در مراسمی در شهر
زرنج، مرکز ولايت نيمروز افغانستان (در مرز با ايران)، پل 'ميلک' و بخشی از جاده ترانزيتی به مسافت بيش از ۳ کيلومتر با حضور مقامات افغانستان و ايران، افتتاح شد.
۷/۱۲/۲۰۰۴ حامد کرزی، روز سه شنبه ۷ دسامبر به عنوان نخستين رئيس جمهور منتخب مردم افغانستان در قصر سلامخانه کابل سوگند ياد کرد. (۱۷ قوس ۱۳۸۳)
۱۱/۱۲/۲۰۰۴ عمليات آزادی برق آسا در افغانستان
۱۵/۱۲/۲۰۰۴ ايالات متحده آمريکا از عضويت افغانستان در
سازمان تجارت جهانی يا WTO حمايت کرد.
۱۶/۱۲/۲۰۰۴ خانم پروین یکی از اولین آوازخوانان زن افغان که در رادیوی افغانستان در سالهای چهل ميلادی آوازخوانی را آغاز کرد و تا پایان در این هنر ماندگار ماند روز چهارشنبه (۸ دسامبر) در بستر بیماری در شهر کابل درگشت.
۱۷/۱۲/۲۰۰۴ نزديک به سی هزار تن در افغانستان خلع سلاح شدند.
۱۶/۱/۲۰۰۵ آزادی ۸۰ زندانی افغان از زندان تحت کنترل آمريکا
۲۸/۱/۲۰۰۵ جاده
دوغارون - هرات در مراسمی با حضور محمد خاتمی رئيس جمهوری ايران و حامد کرزی رئيس جمهور افغانستان که به تهران سفر کرده بود به بهره برداری رسيد.
۹/۲/۲۰۰۵ گسترش فعاليت
ناتو در سه ولايت بادغيس، غور و دايکندی
۱/۳/۲۰۰۵
ژنرال دوستم رئيس ستاد مشترک ارتش افغانستان شد.
۳/۳/۲۰۰۵
حبيبه سرابی به پيشنهاد وزارت کشور و تصويب رييس جمهور افغانستان به عنوان والی باميان منصوب شده است. خانم سرابی اولين والی زن در تاريخ افغانستان است.
۱۴/۳/۲۰۰۵ سفر عبدالواحد موسوی لاری وزير کشور ايران به افغانستان
۲۲/۳/۲۰۰۵ حامد کرزی رهسپار پاکستان شد.
۳۰/۳/۲۰۰۵ سفر
لورا بوش بانوی اول آمريکا به افغانستان
۱۲/۴/۲۰۰۵ دو معاون وزارت حج و اوقاف افغانستان به حبس محکوم شدند.
۱۳/۴/۲۰۰۵
دونالد رامسفلد، وزير دفاع آمريکا، بدون اعلام قبلی وارد افغانستان شده و پس از ديدار با نيروهای آمريکايی در قندهار با رييس جمهوری افغانستان در کابل ملاقات و گفتگو کرد.
۲۷/۴/۲۰۰۵ امضای تفقنامه میان تاجیکستان و افغانستان
۱/۵/۲۰۰۵ رهايی هشتاد و شش زندانی از بازداشتگاه‌های امريکاييان در افغانستان
۹/۵/۲۰۰۵ صبغت الله مجددی، رييس کميسيون مستقل ملی تحکيم صلح در افغانستان، از تمامی مخالفان دولت، از جمله رهبر گروه طالبان و رهبر حزب اسلامی تقاضا کرد به افغانستان برگردند و در روند تحکيم صلح در کشور موثر باشند.
۱۲/۵/۲۰۰۵ در پی تظاهرات خشونت آميز جلال آباد در اعتراض به خبر اهانت به قرآن در بازداشتگاه آمريکايی گوانتانامو، دامنه تظاهرات ضد آمريکايی به کابل و چند شهر ديگر افغانستان گسترش يافت.
۲۲/۵/۲۰۰۵ حامد کرزی، رييس جمهوری افغانستان برای انجام يک ديدار رسمی که تحت الشعاع اتهام های متقابل دو دولت افغانستان و آمريکا نسبت به هم قرار گرفته، وارد واشنگتن شد.
۲۳/۵/۲۰۰۵ آمريکا و افغانستان پيمان همکاری استراتژيک امضا کردند.
۲۵/۵/۲۰۰۵ اعلاميه مشترک ايالات متحده امريکا و افغانستان
۲۶/۵/۲۰۰۵ وزارت ماليه (دارايی) افغانستان اعلام کرد که از نيمه دوم سال جاری خورشيدی، از افرادی که بيش از دوازده هزار و پانصد افغانی (نزديک به ۳۰۰ دلار) حقوق ماهيانه دريافت می کنند، ماليات گرفته می‌شود.
۳۱/۵/۲۰۰۵ رهبری گروه بازسازی ولايتی (پی آر تی) درغرب افغانستان در يک مراسم رسمی از نيروهای ائتلاف به رهبری آمريکا به نيروهای بين المللی ياری امنيتی به رهبری ناتو سپرده شد.
۹/۶/۲۰۰۵
کلمنتينا کانتونی، امدادرسان ايتاليايی که سه هفته قبل در افغانستان گروگان گرفته شده بود آزاد شد.
۱۱/۶/۲۰۰۵ سفر آفتاب شيرپاو وزير کشور پاکستان به افغانستان
۱۴/۶/۲۰۰۵ برای نخستين بار در افغانستان قانون زندان ها و بازداشتگاه ها زير عنوان 'قانون اداره محابس' تدوين شده است که با ارزش های بين المللی توافق دارد.
۱۸/۶/۲۰۰۵ حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان و
امامعلی رحمانف رئیس جمهور تاجیکستان در یک مراسم با گذاشتن نخستین سنگ بنای یک پل ارتباطی میان این دو کشور در ناحیه مرزی پنج تاجیکستان به ساختمان این پل آغاز بخشیدند.
۲۱/۶/۲۰۰۵
زلمی خليلزاد سفير پيشين آمريکا در کابل، نشان عالی دولتی از سوی محمد ظاهر، شاه سابق افغانستان دريافت کرد.
۳۰/۶/۲۰۰۵ نمایندگی سیاسی سازمان ملل متحد در کابل پايان رسمی برنامه جمع آوری اسلحه و خلع سلاح افراد نظامی غير مسئول در افغانستان را اعلام کرد.
۳/۷/۲۰۰۵ ترور مولوی محمد نبی مصباح عضو ارشد شورای علمای افغانستان
۹/۷/۲۰۰۵ ترور مولوی آغا جان سومين عضو شورای علمای افغانستان
۹/۷/۲۰۰۵ نيروهای آمريکايی در افغانستان گروهی ۷۶ نفری زندانيان افغان را از بازداشتگاه‌های نظامی خود در افغانستان آزاد کردند.
۲۲/۷/۲۰۰۵ ديدار رييس جمهور افغانستان با رهبران ايتاليا
۲۴/۷/۲۰۰۵
شوکت عزيز نخست وزير پاکستان وارد کابل شد.
۴/۸/۲۰۰۵ با پايان دوره فرماندهی ترکيه بر نيروی بين المللی کمک به امنيت افغانستان -
آيساف- فرماندهی اين نيروها، متشرکاً به بريتانيا و ايتاليا، دو عضو ديگر سازمان ناتو، سپرده شد.
۱۰/۸/۲۰۰۵ اولين دسته از نيروهای کمکی
ناتو به منظور کمک به تامين امنيت انتخابات پارلمانی و شوراهای ولايتی افغانستان وارد اين کشور شد.
۱۱/۸/۲۰۰۵ شورای وزيران افغانستان، شعر پيشنهادی برای سرود ملی اين کشور را تصويب کرد.
۱۸/۸/۲۰۰۵ ديدار دکتر عبدالله وزير خارجه افغانستان از استراليا
۲۲/۸/۲۰۰۵ قانون شوراهای ولايتی افغانستان توشيح شد.
۲۸/۸/۲۰۰۵
من موهان سينگ، نخست وزير هند برای انجام يک ديدار دو روزه وارد کابل، پايتخت افغانستان شد.
۱۸/۹/۲۰۰۵ انتخابات پارلمانی افغانستان
۲۷/۹/۲۰۰۵ علی احمد جلالی وزير کشور افغانستان استعفا داد.
۳۰/۹/۲۰۰۵
جان رید، وزیر دفاع بریتانیا، قبل از ظهر روز جمعه (۳۰ سپتامبر) وارد میدان هوایی کابل شد.
۱۳/۱۰/۲۰۰۵ آغاز مرحله جديد برنامه خلع سلاح در افغانستان
۱۵/۱۰/۲۰۰۵ دادگاهی در هلند دو افسر بلندپايه سابق اطلاعاتی افغانستان (حشام الدين حشام، رئيس سابق سازمان اطلاعات ارتش افغانستان و حبيب الله جلال زی، رئيس اداره بازجويی آن سازمان) را به جرم ارتکاب جنايات جنگی از جمله شکنجه در دوران حکومت کمونيستی تحت حمايت شوروی در دهه ۱۹۸۰ به زندان محکوم کرده است.
۲۷/۱۰/۲۰۰۵ پاکستان لطيف الله حکيمی سخنگوی طالبان را به دولت افغانستان سپرد.
۵/۱۱/۲۰۰۵
نادیا انجمن، شاعره افغان در شهر هرات در غرب افغانستان، شب شنبه، ۵ نوامبر در منزلش در اين شهر به 'قتل' رسيد.
۸/۱۱/۲۰۰۵ اولين هتل با استانداردهای جهانی ظرف بيش از دو دهه جنگ در افغانستان، روز سه شنبه، ۸ نوامبر در کابل از سوی حامد کرزی، رييس جمهور افغانستان افتتاح شد.
۹/۱۱/۲۰۰۵ سومين کنفرانس بين المللی تجارت و سرمايه گذاری سازمان همکاری های اقتصادی (
اکو) با شعار "توسعه بخش خصوصی در افغانستان و منطقه" از صبح روز چهارشنبه، ۹ نوامبر در کابل آغاز به کار کرد.
۱۲/۱۱/۲۰۰۵ دومين اجلاس سراسری اعضای شوراهای ولايتی افغانستان به منظور انتخاب اعضای مجلس سنا روز شنبه ۱۲ نوامبر در اين کشور برگزار شد.
۱۴/۱۱/۲۰۰۵
طالبان پیشنهاد حامد کرزی رییس جمهور افغانستان را که از آنان خواسته است از مخالفت خود دست بردارند و به پروسه آشتی در این کشور بپیوندد، رد کرده اند.
۱۶/۱۱/۲۰۰۵ امضای بيانيه مشترک همکاريهای افغانستان و
اتحاديه اروپا
۱۹ نوامبر-۲۶ نوامبر ۲۰۰۵ هفته حسابدهی دولت افغانستان
۲۳/۱۱/۲۰۰۵
عبدالله عبدالله وزير خارجه افغانستان، به منظور ديدار و گفتگو با همتای ايرانی اش منوچهر متکی و ساير مقامات ايران، روز چهارشنبه ۲۳ نوامبر وارد تهران شد.
۲۴/۱۱/۲۰۰۵ ايران و افغانستان يادداشت تفاهم همکاريهای اقتصادی و سياسی امضا کردند.
۲۶/۱۱/۲۰۰۵ سميناری به نام 'بررسی نقش علما در ساختار افغانستان پيشرفته، اسلامی و دموکراتيک' در کابل برگزار شد. مهمانانی از کشورهای مصر، پاکستان و ايران نيز به اين سمينار دعوت شدند.
۵/۱۲/۲۰۰۵ '
حزب اسلامی افغانستان' رسمی شد
۷/۱۲/۲۰۰۵
محمد اسماعیل خان، وزیر انرژی و آب افغانستان وارد تاجیکستان شد.
۱۹/۱۲/۲۰۰۵ اولين اجلاس "شورای ملی" افغانستان (پارلمان) پس از حدود سی سال صبح روز دوشنبه، ۱۹ دسامبر، در ساختمان موقت پارلمان در جاده دارالامان، در جنوب شهر کابل، با تلاوتی از آيات قرآن و نواختن سرود ملی اين کشور رسما افتتاح شد.
۲۱/۱۲/۲۰۰۵
محمد يونس قانونی، رهبر حزب افغانستان نوين، با به دست آوردن ۱۲۲ رای به عنوان رييس مجلس نمايندگان (ولسی جرگه) افغانستان انتخاب شد.
۲۶/۱۲/۲۰۰۵ سفر
منوچهر متکی وزير خارجه ايران به افغانستان
۱/۱/۲۰۰۶
سید مخدوم رهین وزير اطلاعات و فرهنگ افغانستان از وزير داخله (کشور) سابق پاکستان، رسما خواسته است آثار تاريخی افغانستان را دوباره به اين کشور بازگرداند.
۵/۱/۲۰۰۶ سفر رييس جمهور افغانستان به ترکيه
۱۵/۱/۲۰۰۶ مردان مسلح در ولايت قندهار، در جنوب افغانستان ملا عبدالصمد خاکسار يک مقام سابق گروه طالبان را به ضرب گلوله به قتل رسانده اند.
۱/۲/۲۰۰۶ کنفرانس دو روزه بین المللی لندن در مورد آینده افغانستان با تعهد مالی بیش از ده میلیارد دلار از سوی هفتاد کشور و سازمان جهانی روز چهارشنبه (۱ فوريه) به کر خود پایان داد.
۲۵/۲/۲۰۰۶
اسدالله سروری رييس سابق 'اکسا' به اعدام محکوم شد.
۱/۳/۲۰۰۶ سفر
جورج بوش رييس جمهور آمريکا به افغانستان
۶/۳/۲۰۰۶ دیدار
میگل انگل مارتین وزیر خارجه اسپانیا از افغانستان
۱۲/۳/۲۰۰۶
صبغت الله مجددی، رييس مجلس سنای افغانستان از يک حمله انتحاری در کابل جان سالم بدر برد.
۱۳/۳/۲۰۰۶ سفر غيرمنتظره
استفن هارپر نخست وزير کانادا به افغانستان
۱۴/۳/۲۰۰۶ کشف ۲۵ هزار حلقه مين و ۸۰ تن مواد منفجره در شمال افغانستان
۱۶/۳/۲۰۰۶
آنفلوانزای مرغی به افغانستان رسيد.
۲۲/۳/۲۰۰۶ رييس جمهور افغانستان کابينه جديد و اعضای دادگاه عالی اين کشور را برای دريافت رای اعتماد، به پارلمان معرفی کرد. وزارت خارجه، در فهرست جديد به
دکتر رنگین دادفر اسپنتا، مشاور رييس جمهور در امور بين المللی سپرده شد.
۲۲/۳/۲۰۰۶ بازداشت و محاکمه
عبدالرحمان، شهروند ۴۱ ساله افغانستان که دين خود را از اسلام به مسيحيت تغيير داده بود.
۲۵/۳/۲۰۰۶
پاپ عفو عبدالرحمان مسيحی افغان را خواستار شد. - جلسه ويژه دولت افغانستان در مورد مسيحی افغان
۲۸/۳/۲۰۰۶ عبدالرحمان، مرد افغان که به دليل گرويدن به مسيحيت، به اتهام ارتداد محاکمه می شد و با مجازات اعدام روبرو بود، از زندان آزاد شد. دلیل رهایی عبدالرحمان نامناسب بودن شرايط روانی وی خوانده شد. دولت ايتاليا بلافاصله اعلام کرد که حاضر است به عبدالرحمان پناهندگی بدهد.
۲۹/۳/۲۰۰۶ مخالفت پارلمان افغانستان با آزادی عبدالرحمان - خروج عبدالرحمان از افغانستان و رفتن او به ایتالیا
۸/۴/۲۰۰۶
برنادت شیراک، همسر رييس جمهور فرانسه و کریم آقاخان رهبر اسماعيليه، يک مرکز درمانی مجهز را که با هزينه دولت فرانسه و بنياد آقاخان ساخته شده بود در کابل افتتاح کردند.
۹/۴/۲۰۰۶ رييس جمهور افغانستان در آغاز يک سفر چهار روزه وارد دهلی، پايتخت هند شد.
۲۳/۴/۲۰۰۶
جان ريد، وزير دفاع بريتانيا برای ديدار با حامد کرزی، رييس جمهور و وزيران بلندپايه دولت افغانستان وارد پايتخت اين کشور شده است.
۳/۵/۲۰۰۶ کابينه جديد افغانستان رسما آغاز به کار کرد.
۴/۵/۲۰۰۶ بريتانيا فرماندهی ماموريت صلحبانی ناتو در افغانستان را رسما تحويل گرفت.
۱۰/۵/۲۰۰۶ سفر
پيتر مکی وزير خارجه کانادا به افغانستان
۱۴/۵/۲۰۰۶ سرود ملی جديد افغانستان رسما نواخته شد.

Tuesday, July 14, 2009

زندگينامه صدام حسين به همراه عكس

1- سال هاي كودكي
صدام حسين سرانجام دستگير شد.

در همان شهري به دام افتاد كه همه حدس زده بودند: در تكريت. دفتر سرنوشت او اينجا باز شد، در اينجا ورق خورد و شايد در همين جا بسته شود.

او يك بار 66 سال پيش در نزديكي همين شهر از بطن مادر چشم به جهان گشوده بود. و اين بار با ريش انبوه و موي پريشان از عمق حفره اي تنگ و تاريك سر بيرون آورد. در هيئت پيرمردي ناتوان، دستها را بالا گرفت و با صدايي خسته و خفه گفت: "من صدام حسين هستم. رئيس جمهور عراق." اين بار چشمانش خالي و نگاهش بي فروغ بود.

اما تكريت كجاست؟ اين شهر آرام و غبارآلود در شمال غربي عراق. بر كناره دجله. در دامنه جنوبي كوهپايه هاي كردستان. تكريت هيچ ندارد، مگر يك سابقه پرافتخار. در سال ۱۱۳۸ صلاح الدين ايوبي در اين شهر به دنيا آمده است. سردار گمنام و كردتباري كه سلطان مصر شد و بيت المقدس، قبله اول مسلمانان را از دست مسيحيان رهايي داد.
با اينكه تكريت به كردستان نزديك است، اما از حدود دو قرن پيش قبايل عرب در آن سكنا گزيدند، كه ويژگي اصلي آنها تعصبات عشيره اي و ضديت شديدشان با فرماندهان ترك و قبايل كرد بود.

مبارزه در راه استقلال

در نيمه اول قرن بيستم كه جنبش آزاديخواهي در عراق قدرت گرفت، مبارزه با استعمار در سه محور اصلي جريان يافت كه كمابيش مستقل از يكديگر فعاليت داشتند.
در جنوب، در شهرهاي عتبات، علماي ايراني تبار شيعه پرچمدار مبارزه بودند. در بغداد و شهرهاي مركزي جلگه بين النهرين ليبرال ها، دمكراتها و كمونيست ها فعال بودند. در شمال غربي عراق، به ويژه در مناطق نزديك مرز سوريه پان عربيست ها قدرت گرفتند و تكريت يكي از پايگاه هاي آنها به شمار مي رفت.

ناسيوناليست هاي عراق كه به خاطر وابستگي كشورشان به استعمار، از دنياي عرب جدا افتاده بودند، به نظريات رومانتيك پان عربيستي گرايش داشتند.

صدام كودك

صدام حسين در آوريل ۱۹۳۷ در يك روستاي فقير و محنت زده به نام عوجه به دنيا آمد. در خانواده اي كه گفته مي شود خشونت بدوي در آن حرف آخر را مي زد و تعصب قبيله اي تا اندروني خانه ها نفوذ داشت. سرنوشت فردي صدام زندگي او را دشوارتر مي كرد.

پدر صدام پيش از به دنيا آمدن او كشته و يا به نحوي ناپديد شده بود. مادر به همسري مردي ديگر درآمد. سرنوشت صدام تا ده سالگي به دست ناپدري خشن و پدربزرگ نامهربانش افتاده بود. آنها جز به زبان شلاق و كتك با او سخن نمي گفتند.

او به سان بچه اي سرراهي و بي پناه بار آمد، فرزندي ناخواسته كه خانواده از وجود او شرم داشت. از همه اذيت و آزار مي ديد. هيچ همبازي اي نداشت. بچه هاي هم سن و سال اين پسربچه يتيم و فقير را تحقير و تمسخر مي كردند. از اين حقارت بي كران بايد يك نكته را خوب آموخته باشد: در زندگي هرگز نبايد ضعيف بود.

خانواده مادر نه تنها كمترين عطوفت و مهرباني را از پسرك دريغ مي داشت، بلكه او را براي كسب روزي هم زير فشار مي گذاشت. ناپدري او را به زور دگنك به شباني مي فرستاد. پدربزرگ او را وا مي داشت كه در ايستگاه قطار تكريت، بر سر راه آهن بغداد به موصل، هندوانه بفروشد.

پسرك با زخمهاي بيشمارش بزرگ مي شد و حس كينه جويي و انتقام گيري در نهاد او شعله مي كشيد. او در نهان به قهرمان قومش فكر مي كرد: به سردار صلاح الدين كه با فتوحات بيشمارش پوزه دشمنان را به خاك ماليد و امت عرب را متحد كرد.

صدام را در ده سالگي از تكريت به بغداد فرستادند. به نزد دايي اش، خيرالله طلفاح. يك افسر اخراجي كه به خاطر گرايش هاي ناسيوناليستي افراطي از ارتش طرد شده بود. او را بايد پدر معنوي صدام دانست. او بود كه مغز اين «بچه خيابان» را با افكار ناسيوناليستي شستشو داد. به او آموخت كه «نژاد عرب» از هر قوم و ملتي بالاتر است. عرب بودن، آنچنان كه پسرك شنيده بود، زشت نيست، بلكه مايه غرور و مباهات است. و دايي نزديك ترين راه را به سوي قدرت و سلطه جويي نشان داد: مبارزه سياسي.

بعث، نداي رستاخيز عرب

در اين روزگار «حزب بعث سوسياليست عرب» بيش از هر جريان ديگري ايده ناسيوناليسم عرب را در عراق نمايندگي مي كرد. صدام هنوز بيست سال نداشت كه به اين حزب پيوست. گرايش حزب به كاربرد زور در پيشبرد مقاصد سياسي، بي گمان با طبع خشونت گراي او سازگار بود. او پيرو وفادار حزب شد: براي حزب اعلاميه پخش مي كرد، عربده مي كشيد و با مخالفان راست و چپ گلاويز مي شد.
حزب خانه واقعي او گشت. جايگزين خانواده اي شد كه او از آن محروم مانده بود. حزب براي نخستين بار در زندگي اندوهبارش مزه پيروزي را به او چشاند. لذت غلبه بر ديگران را. حزب بر غرور جريحه دار او مرهم پاشيد. او اينك براي ضعف شخصيت خود پوششي درخور يافته بود: قدرت سياسي.

2- طعم قدرت

صدام در ده سالگي به بغداد رسيد و براي نخستين بار در زندگي بر نيمكت كلاس نشست. در مدرسه كمترين علاقه اي به درس و مشق نداشت، اما تيزهوشي او زبانزد همگان بود.

بيشتر وقت او در كوچه و خيابان به شيطنت و شرارت مي گذشت. مرتب به زورخانه مي رفت و ورزش مي كرد. در بيست سالگي اندام ورزيده و سيماي جذابي پيدا كرده بود.
او مي رفت كه با شرارت ها و قلدري هايش در ميان لاتهاي بغداد به عنوان يك «شقاوه» براي خود جايي باز كند. اين يك تيپ آشناي عراقي است كه مي توان آن را جاهل يا بزن بهادر خواند.

 

شقاوه آدم گردن كلفتي است كه به خاطر زور بازويش خود را برتر از ديگران مي شمارد. يك شقاوه گردن نهادن به قانون يا اخلاق را دون شأن خود مي داند و در زندگي اجتماعي به چيزي جز زور و قدرت باور ندارد. به نظر يك شقاوه، در زندگي حق با اقوياست، و ضعيفان هميشه نابود مي شوند.

در اين دوران عراق كانون نا آرامي هاي اجتماعي و تلاطمات سياسي بود. نارضايتي از نظام حكومتي تمام لايه هاي اجتماعي را فرا گرفته بود. چهل سال قدرت خودكامه دربار هاشمي خشم و نفرت بيشتر مردم را برانگيخته بود.

عراق نخستين كشور عربي بود كه در سال ۱۹۳۲ رسما به استقلال دست يافت، اما در اصل همچنان در بند استعمار غرب بود. فيصل دوم پادشاه جوان و كم تجربه در رهبري كشور هيچ نقشي نداشت. زمام امور در دست نوري سعيد بود، سياستمدار كهنه كار و وابسته به انگلستان.

در عراق آن روز جز لايه كوچكي از زمين داران و ثروتمندان وابسته به دربار كسي به بقاي نظام سلطنتي علاقه مند نبود. هريك از بخش هاي جامعه و نيروها و جناح هاي گوناگون كشور براي دشمني خود با نظام پادشاهي دلايلي داشتند.
شيعيان كه اكثريت جامعه را تشكيل مي دادند، حاكميت را نماينده اقليت سني مذهب مي دانستند كه به زور بيگانگان بر اريكه قدرت نشسته بود و بر آنها تبعيض روا مي داشت. آنها در صحنه سياسي نقش برجسته اي نداشتند، اما از هر فرصتي براي ابراز مخالفت خود با رژيم استفاده مي كردند.
كردها كه مبارزه آنها براي دستيابي به خودمختاري بارها با خشونت سركوب شده بود، آماده طغيان و شورش بودند.
چپ گرايان، كه از ديرباز با سركوب شديد روبرو بودند، راه رهايي عراق را تنها در يك انقلاب قهرآميز مي ديدند كه به رژيم وابسته خاتمه دهد.
ملي گرايان دربار هاشمي را ميراث خوار استعمار انگلستان مي دانستند. به نظر آنها حاكميت عراق به جاي پيروي از يك سياست مستقل در دفاع از منافع ملي عراق و كيان قومي اعراب، از رهنمودهاي استعمارگران بيگانه پيروي مي كند. آنها به ويژه در ميان افسران ارتش از نفوذ قابل توجهي برخوردار بودند. ملي گرايان عراق به ناسيوناليست هاي عرب در ساير كشورها چشم داشتند، به ويژه در مصر.

رشد ناسيوناليسم عرب

كودتاي نظامي «افسران آزاد» به رهبري جمال عبدالناصر در مصر به تلاش هاي انقلابيون عراق نيروي تازه اي بخشيد. ناصر و همرزمانش در ژوئيه ۱۹۵۲ موفق شده بودند با گروهي كوچك اما مصمم از افسران انقلابي، به نظام ديرپاي پادشاهي پايان دهند.

در عراق تمام لايه هاي جامعه، به ويژه جوانان، با شور و اميد تازه اي به مبارزه سياسي روي آوردند. در بغداد و شهرهاي بزرگ بيشتر جوانان به احزاب چپ يا ملي گرا مي پيوستند.

پس از جنگ جهاني دوم صلاح بيطار و ميشل عفلق، دو روشنفكر ناراضي، حزب بعث را در سوريه تأسيس كردند. مرام سياسي حزب بر پايه شووينيسم عربي شكل گرفته بود، با گرايش هاي شديد ضديهودي و ضدايراني.
پايه گذاران حزب بعث نقش اسلام را به عنوان بخشي از ميراث عرب نفي مي كردند. آنها ريشه فرهنگ اقوام عرب را نه به دين اسلام، بلكه تا تمدن هاي باستاني بين النهرين، دوران سومر و آشور و بابل عقب مي بردند. به همين خاطر آموزش آنها براي اعراب غيرمسلمان پركشش بود.

حزب بعث شاخه عراق جريان كوچكي بود كه در سال ۱۹۵۲ پا گرفت. گفته مي شود كه در سال ۱۹۵۷، يعني زماني كه صدام حسين به آن پيوست، اين حزب در سراسر عراق حداكثر هزار عضو داشته است. حزب براي جبران ضعف نيروي خود، به عمليات ضربتي و شيوه هاي توطئه آميز گرايش داشت.

با اين ويژگي ها حزب بستر مناسبي بود براي عناصر نا آرام و جاه طلب. صدام حسين يكباره شيفته حزب شد و آهسته به سوي بازوي ضربتي حزب، يعني شاخه انتظامات آن، خيز برداشت.

3- در مكتب توطئه

                                                                                                   .
عراق در آستانه انقلاب ۱۹۵۸ در كوران تحولات سياسى مى سوخت. لايه هاى گوناگون جامعه به جنبش اعتراض به حاكميت پيوسته بودند. دربار هاشمى ديگر هيچ پايگاهى در ميان مردم نداشت و نارضايتى تمام سطوح ناهمگون جامعه را فرا گرفته بود.

قيام "افسران آزاد" به رهبرى محمد نجيب و جمال عبدالناصر در مصر، سراسر دنياى عرب را به لرزه انداخت. ملى گرايان مصرى در ژوئيه ۱۹۵۲ به نظام پادشاهى وابسته خاتمه دادند و در سال ۱۹۵۶ با ملى كردن كانال سوئز افسانه شكست ناپذيرى استعمار را درهم شكستند.

جنبش آنها الگويى شد براى احياى غرور و هويت ملى توده هاى عرب كه طى سده هاى طولانى زير سيطره بيگانگان لگدمال گشته بود.

ناسيوناليست هاى عراق، كه اينك از پيكار مبارزان مصرى شور و نيروى تازه اى گرفته بودند، دربار هاشمى را ميراث خوار استعمار انگلستان مى دانستند.

شيعيان كه از ديرباز از تبعيضات سياسى و اجتماعى رنج مى بردند، به مبارزه فعال روى آورده و عمدتا به سازمان هاى چپ گرا پيوسته بودند.

چپ گرايان كه زير سركوب شديد قرار داشتند، انقلاب قهرآميز را تنها راه چيرگى بر استبداد سلطنتى مى دانستند.
كردها در شمال، بار ديگر سر به طغيان برداشته بودند و رهبر آنها ملا مصطفى بارزانى از تبعيدگاهش در "اتحاد شوروى" مبارزات آنها را براي دستيابي به خودمختاري هدايت مى كرد.

حزب بعث سوسياليستي عرب (رستاخيز ملت عرب)، كه هنوز حضور قابل توجهى در جامعه نداشت، در منتها اليه نيروهاى پان عربيست جاى داشت.

براى حزب بعث عنصر مليت عرب بر هرچيزى تقدم داشت. پايه گذاران اين حزب اهميت ميراث اسلامى را در فرهنگ عرب انكار مى كردند و اعتقاد داشتند كه مردم بين النهرين پيش از آنكه عراقى و مسلمان باشند، عرب هستند. آنها گذشته عراق را از آغاز اسلام دورتر مى بردند و آن را به تمدن هاى سومر و آشور و بابل پيوند مى زدند.

همين ديدگاه بود كه برخى از روشنفكران پيرو اقليت آشورى – كلدانى را به عقايد آنها جلب كرد.
صدام حسين نيز مانند دهها جوان تندروى احساساتى به اين حزب روى آورده بود. او از بيست سالگى خود را سراپا وقف پيشبرد مرام حزبش كرده بود.

صدام جوان در كوى و برزن براى حزب اعلاميه پخش مى كرد، روزنامه مى فروخت و به طور خستگى ناپذير براى آرمان حزب، يعنى تشكيل "امت واحد عرب" دوندگي مى كرد. او به زودى از اعضاي كادر فعال حزب شد و بيشتر اوقاتش در بغداد به شركت در ميتينگ ها و جلسات حزبى مى گذشت. مبارزه سياسى براى او از درگيرى دايمى با مخالفان سياسى جدا نبود. مخالفان را "خائن" مى خواند، به آنها فحش مى داد، تهديدشان مى كرد، و از آنجا كه زور بازويى به هم زده بود، با آنها دست به گريبان مى شد.

در ۱۴ ژوئيه ۱۹۵۸ سرانجام يك گروه شانزده نفرى از ارتشيان ناسيوناليست كه خود را به پيروى از الگوى قيام مصر "افسران آزاد" مى خواندند، به نظام سلطنتى در عراق خاتمه دادند. بيشتر افراد خاندان سلطنتى به همراه نخست وزير مقتدر وقت، نورى السعيد، به طرز فجيعى به قتل رسيدند.

در عراق يك "شوراى فرماندهى انقلاب" به رهبرى ژنرال عبدالكريم قاسم قدرت را به دست گرفت. دولت انقلابى، دست كم در آغاز كار، وفادارى خود را به آزادى هاى دمكراتيك اعلام كرد.

فعاليت حزبى و سنديكايى رونق گرفت. نيروى سياسى عظيمى به ميدان مبارزه پا گذاشت.
پس از پيروزى قيام، دولت چپ گراى قاسم در برابر انبوهى از نيازها و خواسته هاى اجتماعى قرار گرفت: فقر و محروميت شديد مردم، نابسامانى عميق اجتماعى و سياسى، بيسوادى و عقب ماندگى فرهنگى و از همه مهمتر مالكيت بزرگ ارضى.

پس از انقلاب، اكثريت بزرگ عراقى ها به تحولات واقعى و بهبود شرايط زندگى خود اميدوار شده بودند. به نظر مى رسيد كه سرانجام دوران به ثمر رسيدن آرزوهاي ديرين فرا رسيده است. با وجود اين مشكلات واقعى، شعارهاى ذهنى و احساساتى حزب بعث در ميان توده هاي مردم خريدارى نداشت.

عناصر افراطى حزب مانند صدام حسين رفته رفته به اين نتيجه رسيدند كه با مبارزه سياسى آرام و تبليغ مسالمت جويانه نمى توان به هدف اصلى حزب، يعنى كسب هرچه سريعتر قدرت سياسى، دست يافت. آنها بر آن شدند كه ضعف حزب و نفوذ ناچيز آن را با اقدامات ضربتى و عمليات توطئه گرانه جبران كنند.

صدام حسين به زودى مهارت بى نظير خود را در سازماندهى باندهاى ضربت نشان داد. او نخست موافقت رهبرى حزب را با تشكيل يك بازوى ضربتى براي انجام عمليات مخفيانه عليه دشمنان حزب جلب نمود و سپس فعاليت عضوگيرى را شروع كرد. او خود با عده بيشمارى از بزن بهادرهاي پايتخت ارتباط داشت. از سوى حزب به آنها پول و مقام داد و از آنها خواست كه نيروى شرارت و خرابكارى خود را در راه حزب به كار اندازند.

بدين ترتيب دسته هاى چماقدار بعثى جولان خشونت بار خود را در خيابان هاى بغداد آغاز كردند. آنها خودسرانه "خائنان" را شناسايى و مجازات مى كردند. با زنجير و دشنه و چماق به گروه ها و چهره هاى سياسي مخالف حمله مى بردند. تجمعات سياسى و فرهنگى را به هم مى ريختند. به دفاتر روزنامه ها و سازمان هاى سياسى هجوم مى بردند. اعلاميه و پوستر گروه هاى سياسى را پاره مى كردند. دكه روزنامه فروش ها را به آتش مى كشيدند و...

يك سالى پس از انقلاب، صدام حسين از ميدان مبارزه به پشت صحنه نقل مكان كرده بود. رهبران جاه طلب حزب تشكيلات مخفي را يكسره به دست او سپرده بودند و او خود را براى يك ضربه كارى آماده مى كرد.

4- طراح ترور                                               

                                                                                                                       
ميدان عبدالكريم قاسم
محل ترور عبدالكريم قاسم در خيابان الرشيد بغداد كه پس از سقوط حكومت صدام ميدان عبدالكريم قاسم نام گرفته است
قيام ۱۴ ژوئيه ۱۹۵۸ يك عمليات موفق نظامي بود كه به حاكميت سي ساله دربار هاشمي در عراق خاتمه داد. قيام افسران آزاد با استقبال لايه هاي گوناگون اجتماعي و پشتيباني گسترده نيروهاي سياسي روبرو گشت.

اما شور و شعف پيروزي زمان درازي نپائيد. در اندك مدتي نفاق و دشمني در همه جا بالا گرفت. اختلاف دروني مانند خطي سرخ از ميان تمام اركان جامعه مي گذشت: ارتش، گروه هاي سياسي، طبقات اجتماعي و... نيروهاي سياسي به دو اردوگاه بزرگ تقسيم شده بودند: جبهه هاي قومي و ميهني.

گرايش قومي (ملي) كه حزب بعث را نيز در بر مي گرفت، اعتقاد داشت كه عراق بخشي از امت يگانه عرب است و بايد هر چه زودتر با ساير واحدهاي اين مجموعه پيوند بخورد. اولين قدم عبارت بود از اتحاد با مصر، كه در آن جمال عبدالناصر پرچم ناسيوناليسم عرب را به اهتزاز در آورده بود؛ و بعد با سوريه، كه در آن ملي گرايان بعثي به قدرت رسيده بودند.

ملي گرايان، در برداشت تنگ و بسته خود از ملت عرب، طيف بزرگي از مردم عراق را ناديده مي گرفتند. كردها، يعني حدود يك سوم اهالي كشور عرب نبودند؛ و شيعيان، يعني اكثريت مردم عراق، پايگاه نفوذ دولت هاي ايراني به شمار مي رفتند!

در برابر جبهه ملي گرايان، جبهه اي از نيروهاي چپ شكل گرفت كه خود را ميهن پرست (وطني) مي خواند. بيشتر شيعيان و كردها به اين جبهه گرايش داشتند. آنها در برابر عنصر عربيت (العروبه)، بر خود ويژگي هاي جامعه عراق تكيه مي كردند، كه تنوع ملي و مذهبي از مشخصات آن بود. به نظر آنها عنصر عربي تنها يكي از مؤتلفه هاي «هويت عراقي» بود.

شيعيان از ديرباز به پان عربيسم بدگمان بودند. آنها به تجربه دريافته بودند كه تقويت عنصر عربي و هرگونه نزديكي عراق با كشورهاي عربي، كه همه سني مذهب بودند، با فشار بر آنها همراه بوده است.

حزب كمونيست عراق نيرومندترين بازوي نيروهاي ميهني بود. اين حزب كه در سال ۱۹۳۴ تأسيس شده بود، در دوران پادشاهي همواره زير پيگرد و سركوب شديد قرار داشت. با پيروزي قيام افسران، حزب كمونيست به مبارزه سياسي علني روي آورد و در مدتي اندك نيروي فراواني كسب كرد. حزب در ميان افراد روشنفكر و تحصيلكرده، سنديكاهاي كارگري، اتحاديه هاي صنفي و سازمان هاي دانشجويي، نفوذ بي سابقه اي به هم زد.

مهمترين قدرت نمايي حزب راه پيمايي بزرگي بود در اول ماه مه سال ۱۹۵۹. به مناسبت روز جهاني كارگر، جمعيت انبوهي در خيابان هاي بغداد، زير پرچم هاي سرخ و تصاوير ماركس و لنين و استالين سرود خواندند و شعار دادند. شامگاه آن روز در عراق همه مي دانستند كه اين حزب به بزرگترين نيروي سياسي كشور و مهم ترين حزب كمونيست خاورميانه مبدل شده است. خود حزب كه از قدرت بي سابقه خود غافلگير شده بود، چند روز بعد در نشست ويژه اي در روز پنجم ماه مه به اين نتيجه رسيد كه قادر است بي درنگ در عراق حاكميت سياسي را به دست گيرد، اما به دلايل سياسي از اين كار صرف نظر مي كند و همچنان به حمايت تاكتيكي از دولت عبدالكريم قاسم ادامه مي دهد.

صدام حسين و رفقاي متعصب او در حزب بعث از روند رويدادها سخت ناراضي بودند. از نظر آنها قاسم به «اهداف انقلاب و آرمان ملت عرب» خيانت كرده بود. به خاطر عدم قاطعيت او بود كه كمونيست ها در همه جا نفوذ كرده و آشكارا از «برتري اهداف بين المللي بر منافع ملي» سخن مي گفتند.

صدام طرح ترور قاسم را در حزب مطرح كرد و براي اجراي آن يك دسته مسلح تشكيل داد.
روز هفتم اكتبر ۱۹۵۹ قاسم براي شركت در مهماني سفارت آلمان شرقي از اقامتگاه هميشگي خود در «وزارت دفاع» بيرون آمد. هنگامي كه شورلت بزرگ و سفيد او از خيابان الرشيد مي گذشت، چند جوان مسلح از كوچه اي به خيابان ريختند، ماشين «زعيم» را به رگبار بستند، و از كوچه روبرو پا به فرار گذاشتند. نگهبان قاسم در جا كشته شد، و خود او غرق در خون به كف ماشين افتاد. او هشت هفته بعد به سلامت از بيمارستان مرخص شد.

در دوران زمامداري صدام حسين از اين ماجرا افسانه اي حماسي ساخته شد كه سي سال تمام در اشعار و داستان ها و فيلم هاي بيشمار تكرار گشت:

صدام مغز متفكر اين «عمليات قهرمانانه» بود كه با «درايت و شجاعت» آن را هدايت كرد. او پيشاپيش گروه به خيابان رسيد، راه بر ماشين قاسم بست و با نعره اي ماشين را مجبور به توقف كرد. پس از تيراندازي به ماشين، او بود كه با تيراندازي هاي پراكنده راه خيابان را بند آورد، تا رفقايش بتوانند از محل حادثه بگريزند. به خاطر همين «فداكاري» بود كه سرانجام تيري به پايش اصابت كرد.

صدام آخر از همه خيابان را ترك كرد. با گلوله اي در پا خود را به نخلستان رساند و در ساحل شرقي دجله به طرف شمال شروع به دويدن كرد. پس از چهار روز به حوالي تكريت رسيد. در نزديكي روستاي «دور» در آب يخبندان شط شيرجه زد و شناكنان از رود گذشت. در كرانه روبرو با نيش چاقو گلوله را از پا بيرون كشيد و به طرف بيابان شام قدم برداشت.

صدام حسين از راه سوريه به مصر رفت، كه آن روزها ستاد اصلي ناسيوناليسم عرب به شمار مي رفت.

در زندگينامه رسمي صدام آمده است كه او در رشته حقوق دانشگاه قاهره ثبت نام كرد و در كنار تحصيل مبارزات ملت عراق را در دستيابي به «آزادي» هدايت مي كرد.

اما برخي از اهالي سالمند قاهره هنوز آن جوان عراقي را با اندام ورزيده و سبيل پرپشت به ياد مي آورند، با «فعاليت هاي» درخشانش: از ولگردي و هرزگي در خيابان ها تا شرارت و كتك كاري در كافه ها... برخي از پژوهشگران از تماس هاي مشكوك او در اين دوران با محافل اطلاعاتي نيز خبر داده اند...

صدام در اوايل سال ۱۹۶۳ به بغداد برگشت. در برابر او و حزبش راه تازه اي گشوده شده بود.

 

5- يك جوان در رأس ماشين سركوب

صدام حسين پس از شركت در عمليات ترور نافرجام عبدالكريم قاسم (اكتبر ۱۹۵۹)، از راه سوريه به مصر گريخته بود. در مصر او در محله دقي قاهره زندگي مرفهي داشت.

قاسم
قاسم در عراق امروز محبوبيت فراواني دارد

بسياري از پژوهشگران عقيده دارند كه ترور نخست وزير عراق را سازمان سيا برنامه ريزي كرده بود. هنوز دقيقا روشن نيست كه رابطه صدام حسين با سرويس هاي امنيتي از كجا شروع شده است، در جريان طرح و اجراي ترور عبدالكريم قاسم در بغداد يا پس از فرار به قاهره. آنچه از تمام اسناد بر مي آيد اين است كه سازمان هاي امنيتي به اين جوان شرور عراقي علاقه مند شده بودند، زيرا دريافته بودند كه مي توانند از او براي رسيدن به اهداف خود استفاده كنند، و هدف اصلي آنها در اين مقطع، برانداختن رژيم عبدالكريم قاسم بود.

ايالات متحده از روند رويدادهاي عراق پس از فروپاشي نظام سلطنتي در سال ۱۹۵۸ سخت ناراضي بود. كاخ سفيد تنها چند سال قبل از آن، ايران را به كمك يك كودتاي نظامي از "خطر كمونيسم" نجات داده بود، اما اينك در عراق بود كه، به گفته الن دالس رئيس سازمان سيا، "بزرگترين خطر براي جهان آزاد" سر برداشته بود. همه چيز براي غلطيدن عراق به "ورطه كمونيسم" آماده بود:
در بغداد يك ژنرال چپگرا قدرت را به دست گرفته بود، كه بزرگترين و گاه تنها پشتيبان او كمونيست ها بودند. قاسم در منطقه بسيار حساس خاورميانه، سياستي ضدغرب در پيش گرفته و به عضويت عراق در "پيمان بغداد" پايان داده بود، پيماني كه از آن پس "سنتو" نام گرفت. از همه بدتر: در فضاي "جنگ سرد"، او راه نزديكي به اردوگاه "شرق" را در پيش گرفته و به خريد جنگ افزار از "اتحاد شوروي" دست زده بود.

حزب ناسيوناليست بعث از نظر ايالات متحده نيرويي بود كه مي توانست به حاكميت عبدالكريم قاسم در عراق پايان دهد. در همين اوان فضاي پرآشوب عراق براي اقدام نهايي آماده مي شد. قاسم در حصار بحران ها و توطئه هاي گوناگون گير افتاده بود. كردها، شيعيان و ملي گرايان، يعني حاميان پيشين قاسم به تدريج به او پشت كرده بودند.

قاسم كه خود را "فرزند خلق" مي خواند، هيچ تشكيلاتي نداشت. او خود را برتر از سازمان هاي سياسي و بي نياز از آنها مي دانست. با خوش خيالي گمان مي كرد كه با تكيه بر حمايت توده مردم و ارتش بر همه دشمنان چيره خواهد شد. در سومين سال حكومت خود، با فخر و مباهات اعلام كرده بود كه تا كنون ۲۹ توطئه كودتا را خنثي كرده است. معلوم نيست كودتاي نظامي كه سرانجام به سقوط او انجاميد، چندمين توطئه بود.

صبح نهم فوريه ۱۹۶۳ مردم عراق با سرود رزمي "الله اكبر" از خواب بيدار شدند تا خبر كودتا را بشنوند و ساعتي بعد سر بريده "زعيم" را روي صفحه تلويزيون ببينند. مقاومت پراكنده مردم بي سلاح در برابر تانكهاي ارتش چند ساعت بيشتر نپائيد.

رهبران اصلي كودتا كه از درون زندان قاسم، كودتا را هدايت كرده بودند، دو افسر ارتش بودند: يك سرتيپ ناسيوناليست به نام عبدالسلام عارف و يك سرهنگ بعثي به نام احمد حسن البكر. بدين ترتيب ائتلافي از نيروهاي ملي گرا به قدرت رسيد.

رژيم كودتا كار خود را با سركوب بيرحمانه هواداران عبدالكريم قاسم شروع كرد. در شهرهاي بزرگ مانند بغداد، بصره، موصل و ديوانيه به معناي واقعي كلمه جوي خون راه افتاد: ظرف چند روز هزاران دمكرات، سوسياليست و كمونيست كشته شدند. گروه بيشماري به زندان "قصر النهايه" رهسپار شدند، سياهچال مخوفي كه بازگشتي از آن وجود نداشت.

بازگشت صدام به بغداد

سرنگوني عبدالكريم قاسم سرورانگيزترين خبري بود كه صدام حسين در قاهره دريافت كرد. در عراق نه تنها حزب او به قدرت رسيده بود، بلكه بكر، يكي از دو فرمانده كودتا، خويشاوند و همشهري او بود. صدام بي درنگ راه بازگشت به ميهن را در پيش گرفت. در بغداد با دختر دايي خود، ساجده طلفاح، ازدواج كرد. از اين همسر او صاحب سه دختر و دو پسر شد.

صدام
صدام در كنار همسرش ساجده طلفاح

حاكميت تازه در بغداد براي اين جوان جاه طلب ۲۶ ساله ميدان وسيعي بود. ماشين سركوب و ترور با شدتي بي سابقه به كار افتاده بود. اهرم اصلي اين اعمال خشونت نيروهاي شبه نظامي حزب بعث بودند به نام گارد ملي (الحرس القومي). صدام به زودي در رأس اين باندها قرار گرفت.

جوانان مسلح با فهرست هاي طولاني، شبانه به شكار مخالفان مي رفتند. در ميان مردم عراق شايع شده بود كه اين فهرست ها راعوامل سيا به دست كودتاگران رسانده بودند.

دوران ترس و نكبت عناصر "حرس قومي"، هفت ماه ادامه يافت. رئيس جمهور وقت عبدالسلام عارف كه از قدرت روزافزون آنها به وحشت افتاده بود، در نوامبر ۱۹۶۳ با يك عمليات ضربتي به تركتازي آنها پايان داد. مردم زجركشيده نفس راحتي كشيدند.

بسياري از فعالان حزب بعث و به ويژه سران "گارد ملي" تحت تعقيب قرار گرفتند. صدام حسين يكي از آنها بود كه دستگير شد و دو سالي را در زندان گذراند.

صدام در سال ۱۹۶۶ از زندان گريخت و بي درنگ به سازماندهي مبارزه مخفيانه حزب بعث پرداخت. او اينك ستاره اصلي حزب بود كه مهارت و كارداني خود را در اجراي عمليات توطئه گرانه نشان داده بود. او با جديت نيروهاي حزبي را براي نيل به هدف نهايي رهبري كرد: كسب انحصاري قدرت در عراق. رسيدن به اين هدف زياد طول نكشيد: در روز ۱۷ ژوئيه سال 1968 كودتاي نظاميان بعثي پيروز شد و بكر به رياست جمهوري رسيد.

از فرداي كودتا حزب بعث يك رژيم پليسي را به سر كار آورد، كه ستون فقرات آن را دستگاه امنيتي مي ساخت، و مرد اول اين دستگاه صدام حسين بود. او تنها ۳۱ سال داشت.

6-صدام، حاكم مطلق عراق

هشتم آوريل سال 2003 بغداد، پايتخت عراق به اشغال ارتش آمريكا و متحدانش درآمد كه با به زيركشيدن مجسمه صدام حسين سرنگوني حكومت او بر عراق را رقم زدند.

فرداي آن روز، جورج بوش، رئيس جمهور آمريكا رسماً پايان جنگ و سرنگوني حكومت حزب بعث به رهبري صدام حسين را اعلام كرد. آنچه مي خوانيد نگاهي است بر صعود و سقوط صدام حسين از قدرت.

 


 

پس از كودتاي نوامبر ۱۹۶۳ كه به يكه تازي حزب بعث در عراق پايان داد، سران شكست خورده اين حزب يك انديشه بيشتر در سر نداشتند: بازگشت به قدرت به هر قيمتي.

صدام حسين كه مسئول جوان و پرتوان شبكه زيرزميني حزب بود، طي دو سال تشكيلات مخفي را فعال كرده، براي عمليات ضربتي آماده ساخته بود.

روز ۱۷ژوئيه ۱۹۶۸رژيم ميانه روي عبدالرحمن عارف با كودتاي نظامي آرامي سقوط كرد؛ دو سرهنگ جاه طلب ارتش در رأس جريان بودند: عبدالرزاق نايف و ابراهيم داوود.

عراق
مرام حزب بعث تشكيل يك جامعه بسته بود با ايدئولوژي واحد، حزب واحد، رهبر واحد

حزب بعث ابتدا از حركت آنها حمايت كرد، اما در واقع هدف روشني داشت: كسب انحصاري حاكميت در عراق.

تنها دو هفته بعد يعني در سي ام ژوئيه، بعثي ها عليه متحدان پيشين خود دست به كودتا زدند و آنها را از قدرت بركنار كردند.

هدف بعث برقراري نظامي متمركز و تمامت خواه بر پايه ايدئولوژي واحد، حزب واحد و رهبر واحد بود كه در آن، تمام شئون جامعه بايد طبق مرام ناسيوناليستي حزب بعث اداره مي شد.

احمد حسن بكر مقام رياست جمهوري را به عهده داشت اما ستون فقرات رژيم را شبكه مخفي حزب و دستگاه امنيتي آن مي ساختند كه صدام حسين جوان بر رأس آن قرار گرفته بود و روز به روز بر قدرت خود مي افزود.

صدام حسين در دنبال كردن هدف خود براي قبضه كردن قدرت از حربه هاي كهن قبيله اي استفاده مي كرد: گردآوري جمعي از اطرافيان وفادار و مورد اعتماد، توطئه عليه رقبا و حذف يا دور كردن آنها از پيرامون قدرت، نزديك شدن به مركز قدرت و وابسته كردن رئيس جمهور به خود.

صدام موفق شده بود گروه بيشماري از جوانان خشن و ماجراجوي قبايل زادگاه خود، تكريت را تربيت و متشكل كند و به تدريج در رأس مهمترين پست هاي امنيتي قرار دهد. او به هواداران متعصب و خشن خود چنين تلقين كرده بود كه مقامات اداري و مدني هيچ اهميتي در اداره كشور ندارند، و زمامداران واقعي كشور، مقامات امنيتي آن هستند.

سركوب مخالفان و رقبا

صالح مهدي عماش معاون بكر، قوي ترين رقيب صدام حسين و بزرگترين مانع در راه نقشه هاي جاه طلبانه او بود.

او يكي از مبارزان قديمي بود كه در قدرت گيري حزب نقش مهمي ايفا كرده بود. صدام موفق شد بكر را به عماش بدبين سازد و او را با اشتغال به مأموريت هاي خارجي، از بغداد دور كند.

با كنار رفتن صالح مهدي عماش، صدام حسين معاون اول بكر شد و سالها بعد در سال 1982 سرانجام عوامل صدام عماش را به عراق فراخواندند و او را سر به نيست كردند.

صدام
صدام در برخورد با دشمنان خود بي رحم بود

در طول دهه ۱۹۷۰ صدام مهمترين رقباي خود را در حزب و دولت از ميان برداشت: عدنان خيرالله، ژنرال مقتدر حردان تكريتي، شفيق كمالي، عبدالكريم شيخلي، شاذل طاقه، عبدالكريم مصطفي نصرت و بسياري ديگر...

اوج تصفيه هاي خونين صدام در شامگاه هشتم اوت ۱۹۷۹ صورت گرفت كه عوامل صدام برخي از برجسته ترين رجال حزب و دولت را سر بريدند.

صدام پس از پايان "عمليات" با خونسردي از كنار اجساد گذشت، با چكمه خونين به بالكن كاخ رياست جمهوري رفت تا براي جمعيتي كه فرياد مي زدند: "مرگ بر خائنان" دست تكان دهد.

آخرين گام: حذف البكر

احمد حسن بكر كه با صدام حسين بستگي فاميلي داشت، سياستمداري كم توان بود و خود را دربست به اراده صدام سپرده بود.AlBaker&Saddam

او هرچه بيشتر به صدام و دستگاه ترور او وابسته مي شد تا اينكه سرانجام در سال ۱۹۷۹ صدام به مقام تشريفاتي او هم خاتمه داد و او را "به دليل ناتواني جسمي" محترمانه از تمام مسئوليت هايش خلع كرد.

صدام حسين
 در طول سي سال مزدوران صدام با دارايي مردم عراق ثروتمند شدند، اما فقر و محروميت روي ديگر اين بذل و بخشش به "خودي ها" بود
 

آخرين نمونه از تصفيه هاي خونين صدام، قتل دو داماد او، صدام و حسين كامل بود كه در فوريه ۱۹۹۶ به گونه اي فجيع و به همراه چند تن از بستگانشان كشتار شدند.

در اين سالها تنها چند تن انگشت شمار از سران حزب از تصفيه هاي خشونت بار صدام حسين در امان ماندند: طه ياسين رمضان (جزراوي)، عزت ابراهيم دوري، و علي حسن المجيد، معروف به علي شيميايي.

شبكه كنترل فراگير

اهرم اصلي حكومت صدام دستگاه امنيتي كارآ و مجهزي بود كه صدام بر فراز دولت و ارتش و حزب قرار داده بود؛ "مخابرات" در تمام زواياي جامعه نفوذ داشت و بر جزئي ترين امور شهروندان نظارت مي كرد.

صدام حسين حزب بعث را هم به زايده اي از سازمان امنيت تبديل كرد. بعضي از اعضاي قديمي حزب بعث عراق عقيده دارند كه اين حزب در زمان صدام حسين بيشتر به باندي مافيايي شباهت داشت تا به يك حزب سياسي.

خط مشي سازمانهاي امنيتي گوناگون در عراق كه به طور متقابل يكديگر را زير نظر داشتند بر بدبيني مطلق شكل گرفته بود.

درون سازمان امنيت (مخابرات) شبكه هاي ويژه اي بود كه عليه همكاران خود جاسوسي مي كردند و به همين ترتيب، درون ارتش نيز واحدهاي خاصي مانند گارد ملي، گارد جمهوري يا فدائيان صدام بود كه فعاليت ارتشيان را زير نظر داشتند.

پسران صدام حسين
 با ثروت بي كران نفت عراق بود كه صدام براي اطرافيان خود رفاه افسانه اي جور كرد
 

مشي اساسي صدام در اداره كشور بر اصول ساده قبيله اي استوار بود و او درست مثل رؤساي قبايل بر ملت عراق حكومت مي كرد: تكيه بر پيوندهاي عشيره اي، بي اعتمادي مطلق به بيگانگان، مهربان و سخاوتمند با دوستان، خشن و بيرحم با مخالفان.

صدام حسين بهترين عوامل خود را از عشاير سني مذهب تكريت و پيرامون آن برگزيد كه گفته مي شود قساوت و خشونت و تعصب خوني در آنها ريشه دار است.

اين افراد براي رسيدن به مكنت و ثروت آماده هر جنايتي بودند و صدام آماده بود وفاداري آنها را با مزاياي فراوان جبران كند.

با ملي شدن نفت عراق در اول ژوئن ۱۹۷۲ ظرف تنها چند سال عوايد نفتي عراق پانزده برابر شد و سالانه از ۸/۱ به ۶/۲۳ ميليارد دلار رسيد.

با اين ثروت بي كران بود كه صدام توانست اطرافيان خود را بنوازد و برايشان زندگي افسانه اي جور كند. در طول سي سال نه تنها مزدوران صدام، بلكه بسياري از سياستمداران و رسانه هاي عرب با دارايي مردم عراق ثروتمند شدند.

 در شرايطي كه در كناره دجله كاخ هاي پرزرق و برق بالا مي رفت، زاغه نشين ها روز به روز وسيع تر مي شدند
 

فقر و محروميت هولناك توده هاي مردم روي ديگر اين بذل و بخشش به "خودي ها" بود. در شرايطي كه در كناره دجله كاخ هاي پرزرق و برق بالا مي رفت، زاغه نشين ها روز به روز وسيع تر مي شدند.

مردمي كه صدام ۳۳ سال بر آنها ستم رانده و ثروتشان را چپاول كرده بود، سرانجام روز هشتم آوريل سال ۲۰۰۱ از بيغوله هاي خود سر بيرون آوردند، تا به چشم خود فرار "رهبر داهي امت عرب" را تماشا كنند

 
تصاويري از صدام
 كودكي صدام  
صدام و فرزندانش
عكس خانوادگي صدام , دايره هاي قرمز دختران او هستند .
صدام حسين وابنته رغد صدام و دخترش رغد
 خانواده صدام حسين 
 مراسم ازدواج پسر صدام
صدام در زمان قدرت
 صدام به همراه مسعود رجوي
      صدام در زمان جنگ با ايران
 صدام به همراه جرج گالووي نماينده مجلس انگلستان
صدام در زمان دستگيري
 صدام در زمان دستگيري
   
          حفره ايي كه صدام در آن پيدا شد .
 صدام در بازداشتگاه , روبروي او احمد چلبي نشسته است .
صدام در دادگاه
صدام حسين متابعاً خلال محاكمته وعدد من أركان نظامه السابق
 
 
 
 
 
 
 

        

 

 

  
 
 
 

 
 
 

 

 

 
 

Saddam Hussein vlak na zijn arrestatie

 ببينيد , سرنوشت و دور گردون را كه ميچرخد و ميچرخد و انسان ها مخصوصا سردمداران و سياستمداران  كشورها هنوز دربند وسوسه ها و آواهاي  ابليس درون  هستند . اين تصاوير بايد عبرت كساني باشد كه ميپندارند عمر جاودان دارند و دنيا را فقط از چشم خود مي بينند.