Saturday, March 28, 2009

سخنرانی جدید از داکتر سلطان علی کشتمند




متن سخنراني محترم سلطان علي کشتمند در کنفرانس اروپايي نهضت فراگير دموکراسي و ترقي افغانستان

رفقا و دوستان گرامی

برای من مایه خوشی و خوشبختی است که خود را یکباردیگر درمیان شما رفقای همرزم دیرین خویش، درمیان شما، ازبهترین شخصیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم میهن مان، می یابماز هیأت اجرائیه رهبری اروپایی نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان با سپاس یاد می نمایم که چنین همایشی را متشکل از نمایندگان سازمانهای اروپایی نهضت برپا کرده است و از من نیز خواسته است که در برابر شما رفقا و دوستان عزیزی که از سالهای پیشین یکجا و باهم پرچم مبارزه آزادیخواهی را بردوش کشیده ایم، سخن بگویم.

درآغاز سخن با تأسف و تأثر عمیق ابراز میدارم که اینبار زنده یاد محمود بریالی عزیز، یکتن از پیشگامان نهضت درمیان ما نیستنبود اورا سوگوارانه همه ما احساس می نماییمروانش را شاد میخواهم!از نهضت،اعضأ و هواداران آن با سپاس ياد مي نمايم که در امر سازماندهي و رهبری برپايي با وقار و با حيثيت مراسم سوگواری محمودبريالي گرامي ياد،صميمانه همکاری کردند.

رفقا و دوستان گرامی:

این نشست به شرکت فعال شما یاران دوراز میهن، ولی درپیوند با مردم رنجدیده خویش و به آرزوی رهایی و بهروزی آنان، درحالی گشایش می یابد که نزدیک به پنج سال از اعلام خطوط اساسی برنامه نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان سپری گردیده استطی این مدت شمار زیادی از شخصیتها و نواندیشان آزادیخواه پیرامون آن طرح گرد آمدند، به آن دلبستند و به پشتیبانی ازآن برخاستندتجربه نشان داد که خطوط اساسی برنامه یی نهضت درگستره یک طرح و سپس تشکل سیاسی پیرامون آن، برخاسته از یک ضرورت سیاسی درشرایط تغییریافته یی شکل گرفته نوین درافغانستان، جایگاه خود را درمیان بخشهای چشمگیری از روشنفکران و روشنگران آزاد اندیش و نوگرا، احراز نمود و درجریان تبارزی از مبارزه فکری، کارایی و پویایی خویش را به اثبات رساند و به فعالیت هواداران نهضت سمت و سو بخشید.

جلسهء تاريخي ماه فبروری 2004 شهرآرنهم نقطهء عطفي بود در تشکل سياسي و سازماني نهضت که با اشتراک فعال شمار بيشتر شما رفقای عزيز و رفقا و دوستان ديرين ديگر،برگزار گرديد.

رفقا نوراحمدنور،شادروان محمودبريالي،نجم الدين کاوياني و محمدبشيربغلاني در امر سازماندهي و رهبری جلسه نقش با اهميتي ادأ کردند.رفيق بغلاني که گرداننده گي مؤفق آن جلسه را برعهده داشت،خوشحالم که در اين نشست نيز تشريف دارند.

اکنون میتوان به این ارزیابی دست یافت که پیشبینی های برنامه سیاسی نهضت باشرایط نوین پدید آمده درکشور تاحدود زیادی سازگاری داشته استدردرازای این مدت، سازمانهای اروپایی و بدنه اصلی آن در داخل افغانستان تشکیل گردید و بلحاظ قانونی رسمیت یافت.

ولی باید اذعان نمود که نهضت، متناسب به نامش، تاکنون فراگیر نگردیده است.هنوز راه بالنسبه درازی درپیش است تا اندیشه سیاسی دروجود آن، خصلت مادی به خود بگیرد و تبلور سازمانی تمام عیار بیابدتاکنون امکان تجمع نیروهای گسترده ای ازمردم، بویژه درداخل کشور که کانون مبارزه فعال سیاسی و سازمانی است، پیرامون اندیشه های میهن خواهانه یی ارائه شده از سوی نهضت، پدید نیامده استاندیشه های ابراز شده هنوز به نیروی معنوی سازماندهنده و بسیج کننده مبدل نگردیده است تا دینامیزم سیاسی لازم را درجامعه، درمسیر ترقیخواهی، فارغ ازتسلط اندیشه های بنیاد گرایانه و تبارسالارنه، بوجود آورد و بخشهای آگاه مردم را به مبارزه فعال سیاسی و تحرک و هیجان دادخواهانه وادارد.

باید درنظرگرفت که انگیزه های سیاسی درمیان نیروها و گروه های آزادیخواه درداخل کشور بنابر رشته ای ازعوامل عینی و ذهنی خیلیها ضعیف است و صفوف این نیروها بلحاظ اندیشه و تشکل سیاسی به پراکندگی و آشفتگی دچار انداین وضع از شرایط پیچیده کنونی افغانستان و بافت سیاسی آن ناشی میشود.

شایان آن میدانم که در رابطه به اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کنونی افغانستان بگونه خیلی فشرده و گذرا مطالبی اظهار بدارمالبته گفته های من صرف اشاره هایی بر حقایقی بدیهی خواهد بود و نه از دید منفی یا جانبدارانه.

درطی نزدیک به شش سال که از استقرار حاکمیت جدید پس از جلسه نامتعادل بن میگذرد، گامهای معینی بسوی برخی از معیارهای دموکراسی سیاسی و بویژه در رابطه به رعایت آزادی بیان، تشکل احزاب و سازمانهای سیاسی، جدایی شکلی قوای ثلاثه و مشارک نمادین برخی از نمایندگان ملیتها و اقوام کشور و همچنان زنان در ارگانهای دولت برداشته شده استولی درعرصه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی که امکانات عینی رشد و توسعه وجود داشت، کارهای قابل ملاحطه ای انجام نگردیده و درزندگی مادی مردم تحول چشمگیری رخ نداده است.

وضع بگونه ایست که کماکان دستآوردهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دهه هشتاد میلادی (دهه شست خورشیدیازسوی نیروهای وابسته به ارتجاع سیاسی با دشمنی و بدبینی آشکار انکار میشود یا دگرگون نشان داده میشود و یا دست کم با سکوت برگزار میگرددآثار زیانبار دهه نود هنوز درهمه عرصه ها و درهمه جا، درشهر و ده و در زندگی و روان مردم فقر زده و جنگ دیده ماپیدا ست.آن سالها بلحاظ سیاسی یک عقب گرد بود و سیاست رسمی عقبگرایی برگزیده شده بودسکوت، ناامیدی و سرخوردگی درعرصه سیاسی سایه سنگین خود را برفراز کشور و ازجمله درمیان روشنفکران نیز پهن کرده بودمعلوم است که دوران طالبان یک پسرفت دیگر فراتر ازیک بازگشت به قهقرا بودمیراثهای ناهنجار و بازمانده های جنگ فزیکی و روانی دهه نود همراه با فرهنگ ستیزی دوران تاریک طالبان، هنوز روان مردم را می آزارد.

وضع کنونی درافغانستان بیانگر این حقیقت است که میان ادعاهای رژیم مبنی بر ایجاد نظامی دموکراتیک، استوار بر عدالت اجتماعی تا واقعیتهای عینی، فاصله زیادی وجود داردبازسازی اقتصادی و اجتماعی، فقر زدایی، رعایت حقوق بشری، تحقق حقوق شهروندی و ملی مردم وبرابری حقوق زنان با مردان ورهایی کودکان از تباهی و گمراهی، در سطح حرف و ادعا باقی مانده استاشتیاق اولی برای سخنرانیها بخاطر ازمیان برداشتن تبعیض، ایجاد فضای همیاری های ملی و تشکیل دولتی مبتنی بر مشارکت یکسان نمایندگان واقعی ملیتها و اقوام گوناگون درآن، درسطوح مرکزی و ملی، نه تنها به سٌستی و بی میلی گراییده، بلکه حق تشکیل اداره خودگردان درولایات و محلات که درسالهای هشتاد میلادی درکشور مورد اجرا بود، درعمل ازمردم بازگرفته شده است.

هم اکنون حاکمیت تفنگ و زور، تشدد و خشونت، فعالیتهای گسترده هراس آفرینی و دهشت افگنی – ترور درگوشه و کنار کشور و بویژه در ولایات جنوبی و شرقی افغانستان بیداد میکندحامیان نیروهای دهشت افگن در درون و برون درحالیکه درشرق و جنوب افغانستان تخم مرگ میپاشند، اخیراً درتلاش اند که با نا آرام ساختن وضع درشمال کشور ازیکسو نیرو وتوجه دولت و حامیان آنرا تحت نام جامعه جهانی از نقاط داغ منحرف و پراکنده سازند و خود برتری های نظامی و سیاسی کسب کنند و ازسوی دیگر فشار برطالبان را درنوار مرزی کم تر سازندبه باور ما بسود کشور خواهد بود که توطئه زیرکانه دشمنان آن ناکام گردد و ازگسترش بی ثباتی و نا آرامی نه ازطریق سرکوب نارضایتی های مردم که راه حل نیست و ممکن است به عقده های متراکم مبدل گردد، بلکه با پذیرش خواستها و مطالبات عادلانه و دموکراتیک آنها، جلوگیری بعمل آیدلازم است که سیاست تنش زدایی دنبال گردد و نه تنش افزایی و بخاطر تأمین امنیت پایدار، بر مردم و نهادهای انتخابی ایشان اتکاء گردد، در سیاستگزاریها و تصمیم گیریها، منافع و مصالح کوتاه مدت و درازمدت کشور و مردم آن درنظر گرفته شود، شیوه های برخورد با شهروندان کشور برپایه برابری حقوق آنان تنظیم گردد و بدینگونه همکاری توده های مردم در روند صلح و امنیت عادلانه و دوامدار جلب شودباید درنظر گرفت که نگرش یکجانبه، روش جاه طلبانه و تمامیت خواهانه و همچنان سیاستهای تفرقه افگنانه که ازسوی گروه ها و حلقات معینی دنبال میگردد، راه بجایی نخواهد بردلازم است که با توده های مردم برپایه رعایت قوانین و شفافیت سیاسی برخورد شود و اصول همزیستی و مدارا میان ملیتها و اقوام گوناگون مورد عمل قرارگیرد و بدینگونه مواضع فرماندهان و تفنگداران پیشین با جلب آنان به روند صلح، تضعیف گردد و امکانات کار و معیشت برای آنان فراهم و بر بیدادگری ازسوی آنان برمردم پایان داده شود.

مافیای مواد مخدر درکشور ارکان اقتصاد روستایی را دردست خود گرفته است و درصورتیکه فعالیتهای تبهکارانه آن، با ازبین بردن قطعی کشت، تولید و قاچاق مواد مخدر لگام زده نشود، این پدیده خطرناک درکلیه شئون زندگی و دردستگاه دولت بگونه روزافزون رخنه خواهد کردمیتوان گفت که خشونت با دهقانان راه حل منطقی مسأله بخاطر جلوگیری ازکشت کوکنار نخواهد بود، بلکه راه های اقتصادی حمایت از آنان بخاطر کوتاه کردن دست قاچاقبران باید درعمل جستجو گردد و به این فاجعه پایان بخشیده شود.

دشواریهای مردم ناشی از بیکاری، فقر، تنگدستی، بی سرپناهی، بی غذایی، درماندگی و بی روزگاری، هر روز گستره و پهنه بیشتر اختیار می نمایدشیوع رشوه ستانی و استفاده نادرست از داراییهای عامه، ناشی از فساد اداری، افزون بر زیانهای مادی آن، موجب میگردد که معنویات و فرهنگ مردم بشدت لطمه ببیند.قوم و خویش گرایی، تبارسالاری و نبود زمینه های عینی برای احساس امنیت قابل اعتماد، سطح علاقمندی، توانایی و کارایی مردم را پایین میآوردکمبود اراده سیاسی، مصلحتگرایی و حفظ حاکمیت نیروهای محافظه کار، سد راه اصلاحات بنیادی میگردد.

لازم است که درجهت برآوردن نیازهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مردم با کاهش فقر و بیکاری، بیسوادی و بی سرپناهی اقدامات جدی انجام گیرد و سطح معاشات و دستمزدها متناسب به هزینه های زندگی، یکسان و بدون امتیاز و تبعیض، افزایش بیابدهرقدر که دستهای افراد و گروه هایی ازامتیازطلبان آزمند از دسترسی ها و استفاده های نادرست و غیرقانونی شخصی و گروهی به داراییهای عامه کوتاه گردد، به همان اندازه امکانات برای کاهش رشوه ستانی های کوچک و دست نگریها، با تأمینات مادی بهتر کارمندان، بوجود خواهد آمد.

بازسازی، برغم صحبت از بیش از شانزده ملیارد دالر امداد های خارجی، هنوز درزندگی مردم تغییر قابل دید بوجود نیاورده استنیات و اقدامات دولت و نیروهای خارجی حامی آن در زمینه کاربٌرد وامها و امدادهای خارجی دارای دو ویژه گی اند: (۱توزیع غیرمستقیم پولی به گروه های دارای منافع ویژه، به فرماندهان و دست اندرکاران چرخ اقتصاد و سیاست و تبدیل آنان به مهره های یک دژ استوار برای دفاع از تغییرات بسوی یک جامعه لیبرال بلحاظ اقتصادیبه فروش رساندن کارخانجات و مؤسسات دولتی نیز برپایه همین سیاست انحام میگیرد که درواقع دستآوردهای دست کم سه دهه (دهه های شست، هفتاد و هشتاد میلادی)تمام مردم افغانستان را به حراج گذاشتن و ثروتمند ساختن چند تن است. (۲)سرپوش گذاشتن روی نارضایتی ها و مطالبات روزافزون مردم و ازجمله انجام کمک اندک به پناه جویان باز آمده و بیجاشده ازطریق عرضه یکمقدار کالاهای ضروری مصرفی، مواد خوراکی و خدمات عمومی از سوی سازمانهای غیر دولتیمعروف به انجوهاو حفظ مصنوعی نرخ ارز.

قابل درک است که اولی بعنوان یک هدف آینده نگر پیگیری میشود و برای تحکیم مواضع یک نظام با دیدگاه های لیبرال دارای اثرات دوامدار است که گسترش بیعدالتی اجتماعی و فقر عمومی را درپی داردولی هدف دومی خصلت گذرا دارد و نمیتواند که دردهای اساسی مردم و جامعه را درمان نماید.

معلوم است که ناکامی و ناتوانی در زمینه درپیش گرفتن روند رشد یک اقتصاد سالم و بسود اکثریت جامعه، باعث نارضایتی شدید توده های مردم، پایین آمدن بیش از پیش سطح زندگی مادی و نبود نهادهای مناسب درعرصه های بهداشت و درمان، گسترش آموزش و پرورش و رشد فرهنگ و هنر میگردد و بر دشواریهای مردم بیش از پیش می افزاید.

باید درنظر گرفت که شرایط افغانستان و مطالبات و نیازهای اجتماعی و اقتصادی مردم آن متفاوت ازکشورهای دیگر استاقتصاد و فرآورده های مادی، درآمدها ودارائیهای کشور درمقیاس کشورهای پیشرفته دریک سطح پائین قرار دارد و از آنهم تمرکز بیشتر ثروت درچند دست محدود، موجب زدایش لایه هایی از اقشار میانه و گسترش فقر درجامعه میگرددلازم بود که ازطریق سرمایه گذاریهای دولتی و خصوصی و توزیع عادلانه فرآورده های مادی و تأمین عدالت اجتماعی ازفراگیر شدن هرچه بیشتر این وضع جلوگیری بعمل میآمدباید از وامها و امدادهای خارجی استفاده درست صورت میگر فت، بگونه ایکه منجربه ایجاد شالوده های اقتصادی و انتقال تکنولوزی تولید به کشورمیشد و از دستبردهای دست اندرکاران قرار دادهای شرکتهای مافیایی وبرخی از سازمانهای غیر دولتی داخلی وخارجی، باصطلاح انجوها، جلوگیری میگردید.

شایان تذکار است که هرگاه حاکمیت سیاسی کنونی افغانستان با ترک روش ایستاگرایی به اقدامات مؤثر دست می یازید و فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی را تنوع بیشتر میبخشید و به روند دموکراسی، برآوردن حقوق اساسی شهروندی و ملی مردم و تحقق عدالت اجتماعی شتاب بیشتر میداد، امکانات گذار به مراحلی از رشد و پیشرفت اقتصاد و فرهنگ و زمینه های واقعی برای بهزیستی مردم و برقراری صلح و ثبات درکشور وجود داشتولی جنین نشد و گویا چنین چیزی با سرشت اجتماعی و ساختاری قدرت درشرایط کنونی افغانستان، سازگاری نداشته باشد.

سخنی چند پیرامون آرایش نیروهای سیاسی در افغانستان:

دراوضاع و احوال کنونی درکشور، نگرش ها و تشکل های سیاسی گوناگوناز اصلاح طلبان تا مصلحتگرایان، از بنیاد گرایان اسلامی تا چپ گرایان افراطی، از طرفداران تمرکز سیاسی تاهواخواهان تمرکز زدایی، ازملیگرایان دادخواه تابرتری جویان ملیگرا صف بندیهای شکلی بوجود آورده اند و به اشکال و هویتهای گوناگون پیدا شده اند.

هم اکنون مبارزه جدی در رابطه به ساختار قدرت و درحاکمیت، میان دونیروی اصلی درجریان استاین نیروها بطور کل عبارتند از نمایندگان سرمایه و حضور نظامی و سیاسی غرب از یکسو و نیروهای وابسته به بنیادگرایان اسلامی از سوی دیگربرغم ائتلافها و سازشهای مشترک درجهت نهادینه ساختن نظام سرمایه داری لیبرال و دیوان سالاری گروهی وبرپایی جامعه مصرف گرا و غربگرا، کشاکشها میان هردو جناح روی رشته ای از مسایل با اهمیت مانند شیوه های مشارکت و تقسیم یا تمرکز قدرت، بگونه روزافزون جدی تر میشودولی شواهد حاکی ازآنست که نیروهای پراگمتیک یا مصلحت گرای غربگرا به تدریج اسلامگرایان بنیادگرا را به عقب نشینیهای معین وادار میسازند.

 

درماه های اخیرآرایش نیروها بگونه ای تغییر نموده استچنانکه بخش عمده گروه های متذکره اخیر، بشمول شرکت نمادین برخی از نمایندگان گروه های چپ دیروزی، دروجود جبهه ملی، گرد هم آمده اندآنان برنامه خویش را اعلام کرده اند و برپایه آن برای حفظ و تثبیت نقش خویش در درون ساختار قدرت و دست کم برای بقای سیاسی خویش درتلاش اندهم اکنون مبارزه سخت میان آنان و غربگرایان مصلحت گرا که از پشتوانه نیرومند سیاسی از برون و از پشتیبانی قومی و قبیله یی در درون برخوردار است، به پیش میرودبدینگونه، درنتیجه لغزیدن نیروهای قدرت گرا از جایگاه های پیشین آنها درهردو جناح، معادله سیاسی کنونی افغانستان دچار تغییر میگردد و درنتیجه یی نبرد رو در رو، بحران در درون ساختار وابسته به دستگاه قدرت، بگونه روزافزون ژرفتر و گسترده تر میشود.

دراین میان، جدا از آرایش سیاسی دو نیروی متذکره دربالا، نیروها و گروه های سیاسی گوناگون دیگری نیز در سالهای اخیر درصحنه سیاست افغانستان پا گذاشته اند، ولی آنها بطورکل تاکنون مواضع فکری و گرایشهای سیاسی خویش را روشن نساخته اند تا برچه معیارهای فکری و برکدام نیروهای سیاسی تکیه زنند و ازکدام طبقات و اقشار اجتماعی نمایندگی نماینداجزای ساختاری این گروه ها و شخصیتها، گوناگون و اندیشه های ایشان آمیزه ای از خود اندیشی و گرایشهای ملیگرایانه و دموکراتیک استتاجاییکه این مسأله به نیروهای چپ دموکراتیک مربوط میشود، باید گفت که این نیروها پراکنده هستند و تاکنون بطورکلی فاقد راهبردهای سیاسی لازم اند.

درشرایطی که روند سیاسی درکشور دچار چند دستگی و آشفتگی است، نهضت میتواند که همپا و درهمآهنگی با مجموعه نیروهای ملی و دموکراتیک کشور بخاطر برآوردن آرمان دموکراسی بیشتر، به مبارزه سیاسی دادخواهانه برخیزد و راه های رسیدن به ضرورت همسوییها و اتحادهای منطقی را دریابد تا اینهمه انرژی بزرگ راه و مسیر اصولی بیابدولی آنچه از اهمیت واقعی برخوردار خواهد بود، اینکه نهضت برپایه طرحهای خویش فرهنگ تحمل را با دل و جان بپدیرد و روان همکاری با دگراندیشان نوخواه را درعمل درخود پرورش بدهدنهضت باید درنظربگیرد که شرایط سیاسی در درون افغانستان اکنون تغییر یافته، سطح آگاهی اجتماعی مردم بلند رفته و خواستهای اساسی آنان فزاینده شده است.اکنون جامعه نیروهایی را برای کار و مبارزه فرامیخواند که ازشرایط نوین درک شفاف سیاسی داشته باشند و درمطابقت با خواست مردم و با سمتگیری دموکراتیک، بعنوان روند اصلی تکامل جامعه، عمل نمایند.

همایش امروزی، درست به این مقصد برگزار گردیده استدیدگاه ها و اندیشه هایی که درجریان بحث ازسوی شرکت کنندگان به این جلسه بزرگ و با اعتبار ارائه میگردد، افزون بر دریافت ها، داده ها و نتیجه گیریهای جمعبندی شده از تجارب کاری نهضت، بازهم موجب غنای بیشتر و گسترش جاذبه فکری برنامه سیاسی آن خواهد شدمن نیز بعنوان یکتن از شرکت کنندگان این نشست، اندیشه های خویش را بگونه فشرده ابراز میدارم.

به باور من، بینش و نگرش نهضت که درنخستین سند برنامه ای آن شکل گرفته بود، هم اکنون نیز درهمخوانی با شرایط ویژه کشور و همگامی با مقتضیات جهان پیشرقته معاصر استبرپایه آن، ازیکسو از اندیشه بازگشت به گذشته احتراز بعمل خواهد آمد و ازسوی دیگر، سیاستهای نهضت با روح آینده نگری مشخص خواهد شداین امر بدانمعنی است که نهضت باحفظ پیوندهای خویش با گذشته پرافتخار مبارزات عمومی نیروهای آزادیخواه و ترقیخواه کشور و ادامه راه عادلانه پیشین، روح زمان موجود را با ژرف نگری درک نماید و مقتضیات امروز را با مقیاسهای دیروز نسنجدمهم اینست که سیرتحول دگرگون شونده کنونی جامعه به درستی تشخیص گردد و درمطابقت به روندهای پیشرونده، گام برداشته شود.

ما درکنار تجربه گرانبهای مبارزات گذشته، درشرایط کنونی، باورمندی به دموکراسی و کثرت گرایی سیاسی، مبارزه بخاطر سمتگیری درجهت دموکراتیزه کردن ساختارهای اجتماعی و نهادینه کردن آنها درجامعه، درپیش خواهیم گرفت.ما بٌرده باری و شکیبایی درسیاست، ملایمت با دگراندیشی و نواندیشی، جانبداری از مبارزه مسالمت آمیز و سازنده و ناسازگاری با خشونت و زورگویی، ایستادگی دربرابر توطئه و ترور را، راه درست می پنداریم و به آن عمل می نماییم.

به باور من، درشرایظ کنونی افغاستان، نهضت فراگیر میتواند موضع سیاسی خویش را برپایه استقلالیت فکری و گزینش سیاسی مناسب درعمل، اعلام نماید که نه تسلیم به نیروهای امروزی اقتدار گرا باشد و نه اقتدا به آرمانگرایان که بازگشت به گذشته را درنظر دارنداین بدانمعنی است که نهضت باید ازیکسو از موضعگیریهای میان خالی و تٌند شعارگونه بپرهیزد و از سوی دیگر دردام گرایشهای سازشکارانه و تسلیم طلبانه معمول نیفتدراه درست آن خواهد بود که نهضت متناسب باشرایط ذهنی و امکانات عینی، درمطابقت با تشخیص خواستهای اساسی مردم، دیدگاه های خود را درچهارچوب برنامه سیاسی خویش، پیوسته مورد بازبینی قرار بدهدسیاستهای نهضت باید به مرکز توجه و تجمع مردم و به اتکای ایشان برای آزادی و تحول سیاسی درکشور مبدل گردد.

نکته مورد توجه نخستین، تعیین تکیه گاه اجتماعی نهضت است که مانند هرسازمان سیاسی دیگری باید پایگاه مردمی آن مشخص گردد.

بنا به تغییرات معینی که از دهه پایانی سده بیستم باینسو درپهنه گیتی رخ داده است، نهضت مدعی آن نیست که ازطریق مبارزه طبقاتی درپی رهبری طبقه کارگر باشدولی ازتوازن اقتصادی، تأمین عدالت اجتماعی، گسترش بیمه های اجتماعی، بهروزی مردم و زدایش فقر و تهیدستی و کاهش بیکاری درکشور، بایستی جانبداری نماید.

نهضت سیاسی که مفهومی غیر از حزب سیاسی دارد، میتواند طیف گسترده تر و فراگیر تری از طبقات و اقشار اجتماعی و یا نیروهای گوناگون را که هریک نماینده این یا آن طبقه و قشراجتماعی باشد، دربرگیردبنابرآن، نهضت، باید صلاحیت نمایندگی از منافع حیاتی یی بخش بزرگی از مردم افغانستان شامل طبقات، اقشار و لایه های میانی و پائینی جامعه – یعنی اقشار روشنفکر و آموزش دیده، کارگران و کارمندان، بخشهای گوناگون زحمتکش شهرنشین و روستائیان میانه حال و تهیدست اعم از دهقانان، صنعتگران و کارگران کشاورزی و دامپروری و خدماتی را کسب کند و از منافع لایه هایی از اقشار بالایی مانند تاجران و متشبثین خصوصی و بورژوازی ملی صنعتی و زمینداران میانه حال، پشتیبانی نماید که بخشهایی از ایشان احساس وطنخواهی و مردم دوستی دارند و بخاطر ترقی کشور کار مینمایند.

نکته دومی مورد توجه برای نزدیکی با مردم به مسأله ملی ارتباط میگیرد که درافغانستان کنونی مورد بحث جدی است و به محور مبارزه میان نیروها و گروه های سیاسی موجود درکشور مبدل گردیده است.

مسأله ملی درافغانستان موضوعی نیست که اخیراً مطرح گردیده باشداین مسأله درکشور کثیرالمله ما که متشکل از ملیتها، اقوام و گروه های اتنیکی گوناگون و غالباً ناهمگون است، از گذشته ها همیشه درهسته و درصدر مسایل مورد بحث قرار داشته است، ولی غالباً بر روی آن ازسوی قدرتهای حاکمه سرپوش گداشته میشد و جانبداران برانداختن برتری جویی و ستم ملی به سکوت وادار یا سرکوب میگردیدندولی از سالهای ۱۹۸۰ به بعد، برخورد به این مسأله خصلت آشکار بخود گرفتدردهه نود میلادی، برغم ناهنجاریهای ناشی از جنگهای میان گروهی، سطح خود آگاهی ملی مردم به مدارج بالایی اعتلا یافت، ولی این مسأله درگرو نیروهای عقب گرا قرارگرفتاکنون وضع بگونه ایست که حل بسیاری از مسایل دیگر به این مسأله وابسته گردیده است و نمیتوان مانند گدشته ها آنرا نادیده انگاشت و یا بسادگی ازکنارش گذشت.

نهضت فراگیر که راه خود را بسوی مردم افغانستان و درهمسویی و همگرایی با منافع آنان میگشاید، بایستی خود فارغ ازگرایشهای ملیگرا، نگرش و برخورد واقعگرایانه و اصولی نسبت به حل مسأله ملی درافغانستان داشته باشدنهضت نمیتواند که نسبت به آن بی تفاوت و بی طرف باقی بماندچنانکه گرایشهای مبتنی بر برتری جویی ملی را با احساس دادخواهانه برای برانداختن آن و زورگویی برای تداوم سلطه جویی ملی را با مبارزه بخاطر تأمین حقوق ملی مردم، نمیتوان یکسان تلقی کرد.

به باور من، همزیستی، همسویی و همکاری درازمدت و دایمی بین ملیتها و اقوام گوناگون درمحدوده جغرافیایی کشور واحد مان افغانستان و اتحاد دوامدار و پایدار میان آنها در دورنما با چهارچوب یک نظام دموکراتیک اتحادی یا فدرال بگونه بهتر میسر خواهد شدزیرا درجامعه ما با تنوع و تفاوتهای گوناگون نژادی، زبانی، قومی و مذهبی آن، فدرالیزم و خود مختاریهای ملی بعنوان یک نوع پیمان، راه حل مناسبی را برای همزیستی مسالمت آمیز دریک کشور واحد پیشکش مینماید و امکانات قانونی و تضمین شده را برای مشارکت ملی بوجود میآورد.

اهرمهای دیگر مبارزه برای نزدیکی با مردم و به دفاع از منافع ایشان از اینقرار اند:

-                         انجام کار دوامدار بخاطر بالابردن سطح آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم و جلب آنان به مبارزه بخاطر دموکراتیزه کردن ساختارهای سیاسی کشور.

-                         مشارکت در روند پیکار دوامدار بخاطر تأمین صلح و امنیت پایدار درکشور و مبارزه دربرابر فرهنگ خشونت و زورگویی، دربرابر فرماندهی و فرمان بری به زور تفنگ، دربرابر هراس افگنی، شکنجه و کشتار، دربرابر رفتارهای اجتماعی ناساز و ناهموار و کردارهای ناهنجار گروه های تفنگ بدست.

-                         پشتیبانی ازهرگونه تلاش سازنده و مفیدی که بسود بازسازی اقتصادی و پیشرفت اجتماعی و فرهنگی و درمجموع درزمینه انتخاب پیشرفت دربرابر عقب ماندگی، انجام گیرد.

-                         مبارزه بخاطر توزیع عادلانه فرآورده های مادی و ثروت ملی و استفاده از آن برای رفاه عمومی نه بسود اقلیتی از افرادپشتیبانی از نقش دولت در اداره اقتصادی با حفظ بازار آزاد و جایگاه بخش خصوصی و گسترش رقابت سالم اقتصادی.

-                         مبارزه با عوامل فقر عمومی و پشتیبانی از خواستهای مردم برای کاهش فقر و تهیدستی، گرانی و بی سرپناهی، بیسوادی و بیماری ، ایجاد زمینه های آموزش و بهداشت و تأمین منازل رهایشی و کاریابی ازطریق سرمایه گذاری های دولتی، مختلط و خصوصی.

-                         پشتیبانی از خواستهای مردم برای پذیرش اصل کمک به اقشار کم درآمد و یا با درآمدهای ثابت جامعه، به معلولین و معیوبین، بیوه ها و خانواده های بی سرپرست بغرض استفاده ازثروت مجموعی ملی و بهبود زندگی ایشان درشکل تأمینات مادی، سبسایدی برای کالاهای اساسی برای خانواده های نیازمند و ازجمله ترویج دوباره کوپون مواد غذایی که درسالهای هشتاد صدها هزار خانواده از آن بگونه رایگان بهره مند بودند.

-                         پشتیبانی ازمبارزات اقشار زحمتکش جامعه درهم پیوندی با مطالبات عمومی مردم برای بهبود شرایط زندگی و کار و رفاه اجتماعی و کمک به شکل گیری نهادهای مدنی و اجتماعی، اتحادیه ها و سازمانهای صنفی.

-                         پشتیبانی از حقوق و مطالبات زنان و از مبارزه ایشان دربرابر نابرابری و اندیشه های زن ستیزانه درجامعه.

-                         مبارزه بخاطرجلوگیری ازکودک آزاری، دفاع ازحقوق کودک و حمایت از کودکان بی سرپرست و خیابانگرد که غالباً از روی ناگزیری و فقر به کارهای شاق و بهره کشی وادار میشوند و از آموزش و پرورش باز میمانند.

-                         تلاش برای توسعه فرهنگی، آموزش و بهداشت، ایجاد انجمنهای فرهنگی و مبارزه بخاطر تحقق سیاست آزاد و عادلانه فرهنگی درکشور چندین ملیتی و چندین فرهنگی کشور.

-                         مبارزه برای تحقق اصول دموکراسی و کثرت گرایی سیاسی و اجتماعی، فراهم آمدن امکانات برای گذار به جامعه مدنی و قانونگرا، رعایت حقوق بشری و تأمین حقوق مدنی و شهروندی مردم، تحقق آزادیهای انسانی و اجتماعی و برابری زنان با مردان درتمام عرصه ها درعمل.

-                         شرکت فعال درکارزار انتخابات برای نهادهای انتخابی مردم برپایه برنامه جداگانه یا ائتلافی و مبارزه برای مشارکت گسترده مردم در امور اجتماعی، درحاکمیت و اداره دولتی.

-                         پشتیبانی از سیاست خارجی ای که مبتنی بر بیطرفی و عیر متعهد بودن عنعنوی افغانستان و عدم وابستگی به سیاستها و نیروهای خارجی باشد.

برآوردن هدفهای بالا که بگونه ای دربرنامه نهضت نیز بازتاب دارند، کار و تلاش فراوان، پویندگی و پیگیری بزرگی را میطلبد و برپایه آنها میتوان سازمانها و نیروهای دموکراتیک و ترقیخواه دیگر را برای نزدیکی و همفکری، همکاری و همسویی فراخواند و یا با آنها روی رشته ای از مسایل برپایه یک پلاتفرم مشترک و قابل پدیرش برای تمام جوانب، با حفظ تنوع گرایشهای سیاسی و ایده های اندک متفاوت به توافق رسیدهرگونه همکاری، اتحاد و ائتلافی باید با بینش و نگرش اصولی و با شفافیت سیاسی همراه باشد و با نیازهای مبرم زمان، شرایط و روند اصلی تکامل در درون و برون کشور، همخوانی داشته باشد.

به آرزوی پیروزی های نهضت و مجموعه نیروهای دموکراتیک در اتحاد و همبستگی!

 

رفقا، دوستان:

بقراریکه ملاحظه فرمودید، روی سخن من بطورکلی بسوی اجرای وظایف میهنپرستانه ازسوی نهضت درافغانستان بود و این امری طبیعی است، برای آنکه بخش عمده کار و مبارزه درآنجا انجام میگیرد و شورای اروپایی نیز دراین زمینه نقش مؤثر کمک کننده و اجراکننده فعال را ایفاء خواهد کردالبته که نشست امروزی درجریان مباحثات خویش و مقامات رهبری جمعی که ازسوی آن انتخاب خواهند شد، شیوه های همکاری میان بخشهای نهضت در افغانستان و دراروپا و وظایف مشخص سازمانی و تبلیغی شورای اروپایی را مشخص خواهند ساخت.من ضمن آرزوی پیروزی درکار شما به این باورهستم که وظایف مجموعی نهضت صرف نظر از فاصله های مکانی جدایی ناپذیر اند و صرف مسأله تقسیم وظایف میان بخشهای مختلف مطرح میباشددرهرحال، پیروزیهای درخشان شما را درهمبستگی و همفکری هرچه بیشتر درمیان خود و درهمیاری و همسویی بازتر با نیروهای دیگر دموکراتیک و میهن پرست، صمیماته آرزو می نمایم.

رفقا و دوستان گرامی:

خیلیها سپاسگزارم، مطالبی را که من بعنوان مشاوره دراین همایش اظهار داشتم، باعلاقمندی شنیدیددرپایان سخن اجازه بدهید آنچه را که پیش از این نیز اعلام نموده بودم، باردیگر ابراز بدارم که وظیفه من به لحاظ فعالیت عملی سیاسی و عضویت دراحزاب و سازمانهای سیاسی بنابر کبر سن پایان یافته تلقی میگردداما شرکت درامور اجتماعی و فرهنگی و ارائه مشاوره هایی در رابطه به مسایل سیاسی و اقتصادی را تا آنجاییکه برای من امکانپذیر و از سوی دیگران مورد پذیرش باشد تا آخرین لحظات زندگی، درحالیکه هیچگونه مداخله ای درکار نخواهد بود، وظیفه خویش میشمارممن خیلیها احساس خوشحالی می نمایم که پرچم پرافتخار مبارزه یک دوران را، اکنون دردستهای پٌرتوان گروهی از بهترین نمایندگان و فرزندان میهن ما در درون کشور و در دست رهبران و فعالان سیاسی ای که بخشی از ایشان دراینجا گرد آمده اند، همچنان برافراشته می بینم.

به پیش در راه تحقق اندیشه های نوین ترقیخواهانه و میهن دوستانه بخاطر سربلندی و شگوفایی افغانس


منبع: www.katebhazara.blogfa.com

No comments: